gaming blg

اخبار روز بازی ها

gaming blg

اخبار روز بازی ها

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بررسی rezident evil 3 remake

بررسی بازی Resident Evil 3 Remake

افشین پیروزی

نویسنده: 

پلی استیشن 4 ایکس باکس وان بررسی ویدیویی

جمعه, ۱۵ فروردین ۹۹ ساعت ۱۹:۵۹

آیا رویای بازگشت دوباره به راکون سیتی و چشیدن طعم وحشت روبه‌رو شدن با نمسیس در Resident Evil 3 Remake تعبیر شده است؟ همراه بررسی زومجی باشید.

لحظه‌ای که بازسازی رزیدنت ایول ۲ را تمام کردم، همانطور که در بررسی آن هم نوشتم، بی‌صبرانه منتظر بودم تا کپکام همین کار را برای نسخه سوم هم انجام بدهد؛ به هر حال، رزیدنت ایول ۳ محبوب‌ترین نسخه برای من در بین بازی‌های این مجموعه محبوب و قدیمی است و حتی تصور اینکه بتوان یک بار دیگر آن حس و حال گشت و گذار در راکون‌سیتی، روبه‌رو شدن با نمسیس وحشتناک، بازدید از محیط‌های فراموش‌نشدنی این نسخه و پشت سر گذاشتن ماجرا‌های این نسخه را چشید، فوق‌العاده بود. خب اکنون، این آرزو برآورده شده و بازسازی رزیدنت ایول ۳، اینجاست؛ اما آیا این اثر، همان تجربه‌ای است که مخصوصا طرفداران نسخه اصلی انتظارش را داشتند؟ آیا پس از تمام کردن بازی قرار است طعم شیرین تجربه دوباره آن خاطرات شیرین را بچشیم یا طعم تلخ افسوس از این فرصت هدر رفته را؟ لطفا در ادامه بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید تا بعدا با جزییات به این سوال‌ها پاسخ بدهیم:

 

دانلود ویدیو از آپارات | تماشا در یوتیوب

پس از تماشای اولین نمایش‌های Resident Evil 3 Remake، می‌شد در انجمن‌های مختلف، نظرات نه‌چندان مثبت طرفداران قدیمی به مواردی مثل تغییرات ظاهری شخصیت‌ها را دید. به هر حال چهره متفاوت شخصیت‌هایی مثل جیل، کارلوس و مخصوصا نمسیس خیلی به مذاق آن‌هایی که با نسخه اصلی تجربه داشتند خوش نیامده بود و این وسط البته بودند افرادی که به حق و چون نسخه اصلی را تجربه نکرده بودند، مشکلی با این موارد نداشتند. خب اتفاقی که در مورد این بازسازی افتاده، دقیقا قرار است چنین جهت‌گیری را در مورد کیفیتِ کلی آن هم به‌وجود بیاورد؛ یعنی اینکه اگر قبلا نسخه اصلی را بازی کرده و با آن خاطره داشته باشید، پس از تمام کردن نسخه بازسازی مساله‌ای مثل تغییرات ظاهری شخصیت‌ها در مقابل سایر مشکلات اساسی‌تر بازی بسیار پیش پا افتاده خواهد بود. اما خیر اگر به هر دلیلی قبلا نسخه اصلی را بازی نکرده‌اید و در نتیجه قرار هم نیست انتظار یک بازسازی خوب را از آن داشته باشید، پس اجازه بدهید همینجا خیال‌تان را راحت کنم؛ Resident Evil 3 Remake به هیچ وجه بازی بدی نیست؛ کپکام اثری اکشن و سینمایی ساخته که قطعا از کشتن زامبی‌ها، روبه‌رو شدن با نمسیس و تجربه نهایتا ۵-۶ ساعته آن پشیمان نخواهید شد و می‌توانید لذت خوبی هم از بازی ببرید. پس اگر با چنین دیدی به سراغ این ریمیک می‌روید، حتی می‌توانید قید خواندن ادامه نقد را بزنید و بدون توجه به مسائلی چون نمره بازی، آن را تجربه کنید. ولی خب اگر شما هم با دیدی درست و به دلیل نام‌گذاری خود کپکام انتظار یک بازسازی از «رزیدنت ایول ۳» را دارید، همراه‌مان باشید تا بگویم که چرا این اثر، یک «بازسازی» مشکل‌دار است. 

بررسی بازی Resident Evil 3 Remake

ایراد اصلی و اساسی Resident Evil 3 Remake، این است که انگار تیم سازنده آن، فراموش کرده‌اند که در حال بازسازی یک بازی دیگر هستند و قبلا، اثر دیگری به اسم «رزیدنت ایول ۳» وجود داشته که وظیفه آن‌ها، ساخت یک بازسازی از آن بوده است. اشتباه برداشت نکنید، حتی ریمیک رزیدنت ایول ۲ هم صد در صد به نسخه اصلی وفادار نبود ولی خب اگر از آن دست افرادی هستید که بابت تفاوت‌های آن بازی با نسخه اصلی ناامید شده بودید، مطمئن باشید که پس از تجربه ریمیک رزیدنت ایول ۳ با خودتان خواهید گفت که ریمیک قبلی عجب شاهکاری بوده است! چون اتفاقی که این بار افتاده، این است که سازندگان انگار صرفا فقط یک سری ویژگی‌های کلی نسخه اصلی مثل شخصیت‌ها، دشمنان و یک سری از وقایع را به نسخه ریمیک آورده‌اند و بعد هرطور که دلشان خواسته، بقیه عناصر شکل‌دهنده آن بازی را تغییر داده یا حتی به کل حذف کرده‌اند. در واقع، اگر بحث گرافیک را کنار بگذاریم و به ترتیب نسخه اصلی و ریمیک را تجربه کنیم، شاید این حس را داشته باشیم که نسخه سال ۱۹۹۹ یک نسخه کامل‌تر از بازی است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است؛ چرا که به مراتب از حیث محتوا و پرداختن به جزییات اثری کامل‌تر و بهتر است!

بازی در بازسازی نسخه اصلی چنان مشکلاتی دارد که دیگر اصلا تغییرات ظاهری شخصیت‌ها حتی به چشم هم نمی‌آید

برای درک بهتر این موضوع، قطعا باید بررسی کنیم که نسخه اصلی بازی، چه ویژگی‌هایی داشت که در نسخه بازسازی آن حذف یا دستکاری شده‌اند و بعد بر اساس همین موارد کیفیت بازی جدید را قضاوت کنیم. خب رزیدنت ایول ۳ چه ساختاری داشت؟ رزیدنت ایول ۳، با اینکه در زمان خودش هم نسبت به نسخه قبلی تجربه‌ای اکشن‌تر ارائه می‌کرد، اما کماکان آن روحِ ماجراجویی مجموعه را در خود داشت. در آن بازی، خبری از فقط تفنگ در دست گرفتن و کشتن زامبی‌ها یا فرار از دست نمسیس نبود؛ رزیدنت ایول ۳ اصلی، بارها و بارها در طول گیم‌پلی‌اش ما را مجبور می‌کرد تا بین محیط‌های مختلف آن در رفت و آمد باشیم، به دنبال آیتم‌هایی بگردیم که برای ادامه مسیر لازم‌شان خواهیم داشت و در واقع حکم کلید عبور از موانع را بازی می‌کنند. رزیدنت ایول ۳ اصلی، برخی از بهترین و جالب‌ترین پازل‌های مجموعه را ارائه می‌کرد؛ مگر می‌شود پازلی مثل جعبه موسیقی این نسخه را فراموش کنیم؟ مگر آن حس حل کردن معمای تابلو‌های نقاشی از خاطرمان پاک می‌شود؟ علاوه بر این، رزیدنت ایول ۳ حتی می‌توان گفت بهترین تجربه ماجراجویی و گشت‌و‌گذار در شهر راکون سیتی را پیش‌رویمان می‌گذاشت؛ از برج ساعت و فضای داخلی آن گرفته تا راکون پارک، سیتی هال، اداره پلیس و بیمارستان راکون سیتی. خب شاید فکر کنید که اغراق می‌کنم، ولی باور کنید کپکام خیلی از این قطعات مهم پازلی را که مجموعه آن‌ها نسخه اصلی را به اثری خاطره‌انگیز تبدیل می‌کرد، به راحتی آب خوردن دور ریخته و در نتیجه اثری خلق شده که هرچقدر هم ریتم خوبی داشته باشد، اصلا و ابدا بازسازی رزیدنت ایول ۳ نیست. 

بررسی بازی Resident Evil 3 Remake

در واقع، Resident Evil 3 Remake به‌نوعی یک تجربه اکشن‌تر و سرراست‌تر با الهام آزاد از وقایع و شخصیت‌های نسخه اصلی است. برای مثال، در نسخه اصلی شما برای برداشتن یک لاک پیک، باید با جیل وارد اداره پلیس راکون سیتی می‌شدید و بعد از کلی گشت و گذار در محیط‌های تو در توی آن، در نهایت به این آیتم دست پیدا می‌کردید. اما در نسخه ریمیک، تمام آن حس ماجراجویی و اکتشاف حذف شده و جایش را به این داده که جیل پس از روبه‌رو شدن با یک در بسته، با خودش می‌گوید که کاش یک لاک پیک داشتم و حدس بزنید چه اتفاقی می‌افتد؟ دقیقا کنار همانجا یک جسد وجود دارد که می‌توان لاک پیک را از آن برداشت و استفاده کرد! نمی‌خواهم خیلی با زدن چنین مثال‌هایی همین محتوای کوتاه بازی را هم برای‌تان اسپویل کنم و قول می‌دهم که به‌زودی در مقاله‌ای مجزا، به بررسی تمام تفاوت‌های بین نسخه اصلی و ریمیک خواهیم پرداخت ولی خب در این حد باید گفت که کپکام، در نسخه ریمیک تقریبا اکثر پازل‌های خاطره‌انگیز بازی اصلی را حذف کرده و کل معما‌هایی که در این نسخه باید حل کنید از تعداد انگشتان یک دست هم فراتر نمی‌روند و صد البته که اصلا جذابیت و چالش چندانی هم ندارند. این اتفاق هم چند مشکل مختلف برای بازی به‌وجود آورده است؛ اولا باعث شده تا روند کلی بازی اصلا به نسخه اصلی وفادار نباشد و ثانیا هم ریمیک را به جز در قسمت‌هایی محدود، تبدیل به تجربه‌ای کاملا اکشن کرده است؛ اتفاقی که هر بار در مجموعه رخ داده سرانجام خوبی نداشته و قطعا خودتان هم می‌دانید که عمده اعتراضی که همیشه به بازی‌هایی مثل رزیدنت ایول ۶ می‌شود، همین کاملا اکشن بودن آن‌ها است. 

تیغ تحریف و حذف در نسخه ریمیک، فقط شامل حال پازل‌های بازی اصلی نشده است. متاسفانه در تصمیمی عجیب، کپکام حتی قید برخی از مهم‌ترین محیط‌های بازی اصلی را هم زده است. برای مثال در این نسخه هیچ خبری از فضای داخلی برج ساعت که یک سری از بهترین و مهم‌ترین اتفاقات بازی اصلی در آن جریان داشتند نیست، در هیچ بخشی از بازی سری به راکون پارک نمی‌زنیم و قطعا می‌دانید که چنین اتفاقی به معنی حذف شدن کدام قسمت‌های فراموش‌نشدنی در نسخه ریمیک است. به همین ترتیب خیلی بخش‌های دیگر هم بازهم می‌گویم که در تصمیمی عجیب و واقعا غیرمنطقی راهی به نسخه ریمیک پیدا نکرده‌اند و در نتیجه، تمام آن حس و حال رفت و آمد بین محیط‌های مختلف در ریمیک از بین رفته است؛ اتفاقی که حتی روند بازی را به‌نوعی شدیدا خطی‌تر و سرراست‌تر می‌کند و صد البته که از حیث محتوا هم به ضرر بازی تمام شده است؛ به طوریکه مثلا اتفاقی که در نسخه اصلی پس از گذشت دو ساعت در بازی رخ می‌داد، این بار در ۲۰ دقیقه رخ می‌دهد و همین امر هم باعث شده تا رزیدنت ایول ۳ ریمیک تجربه به شدت کوتاه و سرراستی باشد و حتی در همان بار اول و روی درجه سختی معمولی (بازی درجه سختی بالاتر و پایین‌تر از معمولی هم دارد) هم قادر خواهید بود آن را حتی زیر ۵ ساعت هم تمام کنید. 

بررسی بازی Resident Evil 3 Remake

هرچند که در کنار تجربه داستانی، یک بخش چندنفره به اسم Resistance هم در دسترس است که ابتدا به‌عنوان یک بازی مجزا معرفی شد و بعد همراه با ریمیک در دسترس قرار گرفت. ساختار این بخش، بدین صورت است که بازیکن یا در قالب یکی از چهار شخصیتی قرار می‌گیرد که باید برای بقا تلاش کنند یا در نقش Mastermind، باید با استفاده از ابزار‌ها و کارت‌هایی که دارد مانع از موفقیت آن چهار نفر شود. Resistance چه در ایده و چه در عمل تجربه بدی نیست ولی خب قطعا نیاز به بهبود‌های خیلی بیش‌تری دارد. مثلا با اینکه یک نسخه از بازی در دسترس عموم هم قرار گرفته است، ولی به شخصه کار واقعا سختی برای پیدا کردن بازی داشتم و مدت زمان زیادی طول می‌کشد تا تعداد بازیکنان به حد لازم برسد. از طرف دیگر، این بخش کاملا نیاز به بهبود تعادل دارد؛ ابزار‌هایی که در اختیار Mastermind قرار گرفته‌اند، از زامبی‌ها گرفته تا حتی تایرنت، واقعا قدرت‌مند هستند و چهار بازیکن دیگر تقریبا خیلی وقت‌ها در موضع ضعف قرار می‌گیرند. همچنین کاش کپکام به قیمت قرار دادن این بخش در کنار بازی اصلی، قسمت Mercenaries نسخه اصلی را از آن حذف نمی‌کرد؛ هنوز هم فراموش نکرده‌ایم که تلاش برای ثبت رکورد بهتر در این بخش در نسخه اصلی چقدر هیجان‌انگیز بود و تصور اینکه می‌شد با گرافیک و مکانیک‌های بازی فعلی هم آن را تجربه کرد، افسوس نبودنش را بیش‌تر می‌کند. 

 

 

بهترین قسمت‌های تقابل با نمسیس، اوایل بازی هستند که کمی حس غافلگیری چاشنی این رویارویی‌ها شده است

البته کپکام برای این حجم از تغییرات بازی دلایلی هم داشته که خب لازم است آن‌ها را هم بررسی کنیم. یکی از این دلایل، پررنگ‌تر کردن حضور شخصیت کارلوس در بازی بوده است. در نسخه اصلی، کارلوس گیم‌پلی کوتاهی داشت و در سایر بخش‌های بازی هم هر از گاهی حضور پیدا می‌کرد. ولی خب در نسخه ریمیک، کارلوس نقش کلیدی‌تری پیدا کرده و خیلی زود با او آشنا می‌شویم و برای مدت زمان طولانی‌تری هم با در دست گرفتن کنترلش، به سراغ کشتن دشمنان می‌رویم. این اتفاق، به خودی خود اصلا هم بد نیست. در حقیقت با اینکه شخصا علاقه واقعا زیادی به نسخه‌های کلاسیک رزیدنت ایول دارم، ولی این تعصب را هم ندارم که نسخه‌های ریمیک اصلا و ابدا نباید محتوای جدیدی داشته باشند؛ اصلا به همین دلیل هم در بررسی ریمیک رزیدنت ایول ۲ از آن واقعا لذت برده بودم. این را گفتم تا بدانیم که مشکل ریمیک رزیدنت ایول ۳ از این حیث و از دید من، پررنگ بودن حضور کارلوس در بازی نیست؛ بلکه این است که کپکام این کار را با تحریف داستان نسخه اصلی و عوض کردن آن انجام داده است. حتی بدون اشاره به جزییات بیش‌تر، به‌نوعی این کار با حذف شدن یکی از قسمت‌های مهم جیل در نسخه اصلی و در عوض فرستادن کارلوس به آن مکان خاص رخ داده است! اتفاقی که بازهم به شخصه نمی‌توانم دلیلش را درک کنم؛ کپکام می‌توانست ضمن حفظ تمام قسمت‌های کلیدی نسخه اصلی، نقش پررنگ‌تری هم به کارلوس ببخشد؛ چرا که در نسخه اصلی هم زمانی که ما با جیل مشغول انجام کارهای مختلفی بودیم، کارلوس هم در قسمتی دیگر از شهر راکون سیتی وظایف خاص خودش را داشت و چه خوب می‌شد که همین قسمت‌های دیده‌نشده در قالب گیم‌پلی به نسخه ریمیک بیایند؛ بدون اینکه تحریفی در داستان نسخه اصلی رخ بدهد یا بخش‌هایی واقعا مهم از گیم‌پلی جیل در نسخه اصلی فدای حضور کارلوس شود. 

بررسی بازی Resident Evil 3 Remake

خب پس تا اینجای کار چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟ نتیجه اینکه کپکام در واقع به‌نوعی سراغ ساخت این بازسازی رفته که اصلا انگار قبلا اثری به اسم «رزیدنت ایول ۳» وجود خارجی نداشته است؛ عمده ارتباط بین این نسخه و نسخه اصلی، به حضور شخصیت‌ها و کلیت داستان آن در ریمیک مربوط می‌شود که حتی همین داستان هم تحریف شده و ناقص ارائه می‌شود؛ برای مثال در نسخه اصلی بازیکنان حق تصمیم‌گیری داشتند و به‌طبع آن شاهد پایان‌های مختلفی هم بودیم؛ ولی کپکام حتی قید این مورد را هم زده تا فقط یک پایان ثابت در بازی داشته باشیم. جدا از این اکثر پازل‌های معروف رزیدنت ایول ۳ و حتی محیط‌های واقعا مهمی که اتفاقات زیادی در آن‌ها رخ می‌دادند هم در نسخه ریمیک حذف شده و با محتوای درست و حسابی هم جایگزین نشده‌اند تا رزیدنت ایول ۳ ریمیک، تجربه‌ای کوتاه‌تر و ناقص‌تر در مقایسه با بازی اصلی باشد که به نظر من خیلی اتفاق عجیبی است؛ چرا که وقتی پس از بیش از ۲۰ سال به سراغ بازسازی یک بازی می‌رویم، حداقل انتظارمان این است که محتوای بازی بدون کم و کاست در نسخه ریمیک هم در دسترس باشد و خب اگر مورد جدیدی هم داشتیم که چه بهتر؛ ولی اینکه شرکتی برای بازسازی یک بازی برخی از مهم‌ترین جنبه‌های آن را حذف کند، حداقل برای من قابل درک نیست. 

رزیدنت ایول ۳ ریمیک فقط در حالتی می‌توانست بازی قابل قبولی باشد که قبلا، اثری به اسم رزیدنت ایول ۳ وجود نداشت یا اینکه اسم بازی جدید چیزی دیگری می‌شد

اما از نماد اصلی رزیدنت ایول ۳ چه خبر؟ بله منظورم نمسیس محبوب و واقعا ترسناک است. راستش را بخواهید، طبیعی است که طرفداران نسخه اصلی در تجربه نسخه ریمیک دیگر آن حس سورپرایز روبه‌رو شدن با نمسیس را نداشته باشند. به هر حال در آن نسخه اولین بار بود که این موجود و توانایی‌هایش را می‌دیدیم و در نتیجه همه‌چیز برای‌مان تازگی داشت. یکی از بهترین بخش‌های ریمیک بازی، قسمت افتتاحیه آن است؛ جایی که سازندگان در آن با خلق یک بخش کاملا جدید، نمسیس را معرفی می‌کنند و انصافا هم این بخش که دقیقا در تصدیق صحبت‌های قبلی‌مان بدون تحریف اساسِ داستان صرفا یک حالت مکمل برای آن دارد، واقعا جواب می‌دهد و هم خیلی خوب در مورد داستان کلی بازی که به تلاش جیل برای خارج شدن از راکون سیتی مربوط است اشاره دارد و هم این موجود بی‌رحم و خشن را هم به بهترین شکل معرفی می‌کنند. رویارویی‌های با نمسیس هم دقیقا چنین حس و حالی دارند؛ به طوریکه کاملا یادآور دقایقی هستند که این موجود در نسخه اصلی با بی‌رحمی تمام دنبال‌مان می‌کرد و اجازه نمی‌داد آب خوش از گلویمان پایین برود. ولی خب دقیقا بعد از قسمتی مشخص از داستان بازی، کم کم این حالت غافلگیر‌کنندگی رویارویی با نمسیس جایش را به تجربه‌هایی صرفا سینمایی و از پیش تعیین‌شده می‌دهد؛ منظورم از از پیش تعیین‌شده، این است که یعنی بازی با پخش میان‌پرده‌هایی کاملا به‌مان نشان می‌دهد که در این قسمت قرار است با نمسیس روبه‌رو شویم؛ این روبه‌رو شدن‌ها خودشان هم حالتی مبتنی بر یک سناریو ثابت دارند؛ یعنی اینکه بازیکن بدون داشتن ذره‌ای حق انتخاب یا باید در قالب باس فایت با نمسیس مبارزه داشته باشد یا اینکه در مسیری مشخص از دستش فرار کند. درست است که این صحنه‌ها حس و حال سینمایی خوبی دارند، ولی بازهم در تضاد با خیلی از رویارویی‌ها با نمسیس در نسخه اصلی هستند که معمولا (و نه همیشه) به بازیکن حق انتخاب می‌دادند. 

بررسی بازی Resident Evil 3 Remake

در مورد خود باس فایت‌ها، با اینکه حتی این نوع نبرد‌ها هم از تیغ حذف کپکام در امان نبوده‌اند، اما چند مبارزه مهم با نمسیس را شاهد هستیم. باس فایت‌های بازی اکثرا حالتی مبتنی بر الگو دارند و پس از یاد گرفتن اینکه چه کار‌هایی باید انجام بدهید، بدون برداشتن حتی یک خراش هم قادر به شکست دادن نمسیس خواهید بود. البته منظورم از این حرف، این نیست که در ریمیک رزیدنت ایول ۳ با یک بازی کاملا راحت طرف هستیم؛ از قضا درست است که روند بازی با حذف شدن پازل‌هایش سرراست‌تر شده و همینطور به شکل بازهم عجیبی در کنار سیستم ذخیره دستی در اتاق‌های امن یک سیستم چک پوینت مسخره هم وجود دارد، ولی خب بازهم بازی تا حد قابل قبولی، حداقل در مقایسه با آثار فعلی دنیای بازی‌های ویدیویی، بازیکن را به چالش می‌کشد. برای مثال زامبی‌های به‌ظاهر کند بازی قادر هستند مخصوصا در تعداد زیاد حسابی شما را غافلگیر کنند، نمسیس حداقل در بخش‌های اولیه می‌تواند شدیدا شما را آزار بدهد و سایر موجودات بازی هم هرگز در مقابل جیل یا کارلوس از پیش تسلیم‌شده نیستند و حتی برخی از آن‌ها، دقیقا مثل نسخه اصلی یک کابوس واقعی به‌حساب می‌آیند و می‌توانند فقط با یک ضربه باعث مرگ شخصیت‌ها شوند. چنین چالش‌هایی جزو معدود ویژگی‌هایی هستند که از نسخه اصلی به ریمیک منتقل شده‌اند و به همین ترتیب جزو ویژگی‌های مثبت بازی هم به‌حساب می‌آیند. 

بررسی بازی Resident Evil 3 Remake

رزیدنت ایول ۳ البته جدا از مشکلاتی که متاسفانه اساسی هم هستند، کاملا بدون ویژگی مثبت هم نیست. موتور RE Engine کپکام، در بازی‌های قبلی هم که استفاده شده قدرتش را نشان داده است و این بار هم سازندگان به لطف این موتور گرافیک شدیدا چشم‌نوازی برای بازی خلق کرده‌اند. کیفیت فنی طراحی شخصیت‌ها و محیط‌ها بی‌نهایت عالی است. همچنین اتمسفر کلی بازی هم واقعا تاثیرگذار است؛ تماشای راکون سیتی برای اولین بار پس از خروج از آپارتمان جیل و دیدن مردمی که از ترس زامبی‌ها در حال فرار در سطح شهر هستند، واقعا مو را به تن بازیکن سیخ می‌کند. درست است که راکون سیتی در نسخه ریمیک به‌مراتب پرزرق و برق‌تر از نسخه اصلی کار شده، ولی در اینکه اتمسفر ترسناک بازی خیلی خوب در این نسخه هم حفظ شده شکی نیست. به همین دلیل هم رزیدنت ایول ۳ ریمیک کماکان بازی ترسناکی به‌حساب می‌آید؛ حرکت در کوچه‌های باریک راکون سیتی با اتمسفر سنگینش واقعا دلهره‌آور است و این حس ترس در محیط‌های دیگر بازی هم تا حد زیادی حفظ می‌شود. البته کاستی‌هایی مثل تنوع پایین انیمیشن‌ها چه در زمینه زامبی‌ها و چه در زمینه شباهت زیاد انیمیشن‌های بین جیل و کارلوس هم در این زمینه دیده می‌شوند ولی در مجموع، کپکام تجربه بصری خیلی خوبی در بازی خلق کرده و البته که با ترکیب درست آن با صداگذاری‌های عالی و موسیقی خوب، اتمسفر خیلی خوبی هم برای بازی پدید آورده است؛ به طوریکه هنوز هم شنیدن موسیقی مشهور اتاق‌های امن بازی بی‌نهایت لذت‌بخش و شنیدن صدای زامبی‌هایی که در تاریکی حتی دیده هم نمی‌شوند، شدیدا ترسناک است. 

گرافیک و اتمسفر ترسناک بازی واقعا عالی است

همچنین بازسازی رزیدنت ایول ۳ صحنه‌های اکشن واقعا خوبی هم دارد؛ در دست گرفتن سلاح‌های آشنای بازی و کشتن زامبی‌ها و سایر دشمنان با استفاده از آن‌ها، به لطف دوربین جدید بازی واقع‌گرایانه‌تر و لذت‌بخش از قبل شده است. سیستم جاخالی دادن بازی که البته بیش‌تر برای جیل به‌شکل جاخالی دادن است و برای کارلوس ساختار متفاوتی دارد، اکثر اوقات عملکرد مناسبی نشان می‌دهد و با زمان‌بندی درست می‌تواند کمک زیادی به شما در نبرد‌ها کند. همچنین با اینکه داشتن فقط یک پایان تا حدی ارزش تکرار بازی را کم می‌کند، ولی هنوز هم برای پیدا کردن موارد مخفی پنهان‌شده در بازی یا انجام چالش‌های تعیین‌شده، شاید برای تجربه چندین‌باره بازی تشویق شوید که در این زمینه فروشگاه قرار‌گرفته در منوی بازی کارامد ظاهر می‌شود و با امتیاز‌هایی که از انجام چالش‌ها کسب کرده‌اید، می‌توانید سلاح‌های جدید یا آیتم‌هایی برای قوی‌تر کردن شخصیت‌تان بخرید و روی درجه سختی بالاتر هم شانس‌تان را امتحان کنید. 

بررسی بازی Resident Evil 3 Remake

در مجموع، آنچه که وضعیت رزیدنت ایول ۳ ریمیک را خراب می‌کند، نام‌گذاری آن است؛ به هر حال وقتی برچسب بازسازی کنار اسم اثری قرار می‌گیرد، طبیعی است که بخواهیم آن را با نسخه اصلی مقایسه کنیم و انتظار داشته باشیم حداقل دقایق کلیدی و خیلی مهم بازی در نسخه ریمیک هم حضور داشته باشند. اصلا به همین دلیل هم بود که وقتی رزیدنت ایول ۷ با زاویه دوربین اول‌شخص و آن حجم از تغییرات منتشر شد، کسی از آن دلخور نبود؛ چرا که به هر حال در یک بازی جدید، شرکت سازنده حق اعمال تغییرات دلخواهش را دارد و تا زمانی که این موارد جواب هم بدهند همه‌چیز خوب و قابل‌قبول است. اما چنین اتفاقی در مورد رزیدنت ایول ۳ رخ نداده و کپکام، بیش‌تر بدون توجه به اینکه قبلا هم اثری به این اسم وجود داشته که بازی جدید بازسازی آن است، خیلی راحت همه‌چیز را تغییر داده و حتی حذف کرده است. نتیجه این امر هم شده اینکه اگر قبلا نسخه اصلی را تجربه کرده باشید، در حین بازی کردن ریمیک مدام این سوال را از خودتان خواهید پرسید که پس فلان اتفاق چه شد؟ چرا محیط‌های انقدر مهم در بازی نیستند؟ چرا اثری که ترکیب خیلی خوبی از حل پازل و اکشن بود به اثری صرفا اکشن تبدیل شده است؟ و هزاران سوال دیگر که راستش را بخواهید هیچ جواب منطقی هم برایشان به ذهنم نمی‌رسد! ولی خب بازهم به این نکته تاکید می‌کنم که اگر جزو افرادی هستید که قبلا نسخه اصلی را تجربه نکرده‌اند، نسخه ریمیک به هیچ وجه بازی بدی برای شما نخواهد بود؛ می‌توانید از اکشن‌های بازی لذت ببرید، هیجان مبارزه با نمسیس و سایر دشمنان را بچشید و گرافیک چشم‌نوازش را هم تحسین کنید. هرچند که حتی با چنین نگرشی هم باز محتوای کوتاه بازی تو ذوق می‌زند. شما را نمی‌دانم اما به‌شخصه، ترجیح می‌دهم به جای بازی کردن این بازسازی ناقص، دوباره سراغ همان نسخه اصلی و قدیمی بروم و اجازه بدهم تصویری که به نام رزیدنت ایول ۳ در ذهنم ثبت می‌شود، آن اثر باشد. 

«بازی بر اساس نسخه پلی‌استیشن 4 بررسی شده و کد آن توسط ناشر برای زومجی ارسال شده است»

 

بیشتر بخوانید:

بازی Resident Evil 8 احتمالا از پلی‌ استیشن VR پشتیبانی خواهد کرد

تیم سازندگان Resident Evil 4 Remake احتمالا بزرگتر از نسخه دوم و سوم این مجموعه است

عبور میزان فروش بازی Resident Evil 3 Remake از مرز ۲ میلیون نسخه

منبع زومجی

تگ ها Resident Evil Capcom اختصاصی زومجی Resident Evil 3 Remake

Resident Evil 3 Remake

Resident Evil 3 Remake، بازی بدی نیست بلکه یک بازسازی بسیار ضعیف است. به دیدِ اشتباه یک بازی کاملا جدید، ساخته کپکام تجربه اکشن سرگرم‌کننده و ترسناکی است. ولی خب مشکل اینجاست که اثر موردِ بحث، یک بازسازی از یکی از بهترین نسخه‌های کلاسیک مجموعه است و با این دید، ریمیک رزیدنت ایول ۳ تجربه ناراحت‌کننده‌ای برای طرفداران قدیمی است؛ چرا که سازندگان در ساخت آن خیلی توجهی به این موضوع که قبلا اثری به اسم رزیدنت ایول ۳ وجود داشته، نکرده‌اند و صرفا برداشتی آزاد و بسیار سطحی از آن داشته‌اند. همین امر هم باعث شده تا بسیاری از پازل‌ها، محیط‌ها و دقایق خاطره‌انگیز بازی اصلی در این نسخه حذف شوند و با اثری طرف باشیم که هرچه که باشد، اصلا و ابدا بازسازی خوبی از رزیدنت ایول ۳ نیست.
افشین پیروزی

6.5

نقاط قوت

  • + جذابیت رویارویی‌های اولیه با نمسیس
  • + چالش‌برانگیز بودن مبارزات
  • + گرافیک چشم‌نواز و اتمسفر خیلی خوب
  • + صداگذاری‌های عالی

نقاط ضعف

  • - کنار گذاشتن بسیاری از محیط‌های مهم نسخه اصلی
  • - حذف اکثر پازل‌های بازی اصلی
  • - تحریف و تغییر داستان نسخه اصلی
  • - محتوا و گیم‌پلی بسیار کوتاه
  • - مشکلات تعادل بخش چندنفره Resistance
  •  

 

  • ارشک پاک نعمت
  • ۰
  • ۰

بررسی بازی farcry 5

بررسی بازی Far Cry 5

محسن وزیری

نویسنده: 

پلی استیشن 4 ایکس باکس وان بررسی بازی

دوشنبه, ۶ فروردین ۹۷ ساعت ۱۴:۳۰

Far Cry 5 با ویژگی‌های تازه و ساعت‌ها محتوایش همراه با امضای همیشگی یوبیسافت یعنی باگ و گرافیک متوسط، اصلا بازی بدی نیست. با بررسی زومجی همراه باشید.

آیا یوبیسافت برگشته است؟ جواب این سوال چندان که فکر می‌کنید ساده نیست. آن‌ها سال گذشته پس از ده سال، چرخه‌ی عرضه‌ی سالیانه‌ی یکی از پرفروش‌ترین بازی‌هایشان را شکستند و یک سال به آن استراحت دادند. نتیجه این شد که با یک Assassin's Creed کامل، بزرگ و دوست‌داشتنی در چند سال گذشته مواجه شدیم. آن‌ها همچنان دومین نسخه‌ی آی‌پی تازه‌ی خود را هم با حال و هوایی خوشحال و سرگرم‌کننده عرضه کردند. Watch Dogs 2 بسیار نسبت به نسخه‌ی اولش پیشرفت کرده بود و تبدیل به بازی کامل‌تری شده بود. حالا در سومین ماه ۲۰۱۸، یوبیسافت باید اولین امتحانش را پس دهد: Far Cry 5. بعد از آن نسخه‌ی بدون شماره‌ی عجیب و غریب از فارکرای که بیش از ۲ ساعت بازی کردنش از لحاظ روحی ممکن نبود و فارکرای چهاری که خدمات تازه‌ای نسبت به بهترین شماره‌ی این سری یعنی ۳ ارائه نمی‌داد، یوبیسافت می‌بایست در این بازی آبروی رفته‌ی این مجموعه بزرگ را برمی‌گردادند. نگاه‌های اولیه به بازی مثبت به نظر می‌رسیدند. ایالت مونتانا، مکانیک‌های جدید گیم‌پلی، جنگل‌هایی عظیم برای شکار و صد البته آنتاگونیستی روانی. مواد اولیه آماده است. نتیجه؟ باز هم به این سادگی‌ها نیست اما، یوبیسافت خراب نکرده است. فارکرای 5 بزرگ، غنی، پر باگ، زیبا، بیشتر مواقع کم‌هوش و تا حدود خوبی دوست‌داشتنی است.

 

دانلود از آپارات | دانلود از یوتیوب

یوبیسافت همانطور که از سری Assassin's Creed در طول ده سال گذشته انواع و اقسام لبنیات را تهیه کرد، با مجموعه‌ی Far Cry هم تقریبا همچین کاری کرده است. دو مجموعه‌ای که نسخه‌های اولیه‌شان از بهترین‌ها در سبک خودشان بودند و ایده‌های تازه‌ی زیادی به دنیای بازی‌های ویدیویی هدیه کردند. اما تعداد نسخه‌های منتشر شده از آن‌ها با میزان محبوبیتشان رابطه‌ی مستقیم داشت و کیفیت آن‌ها، رابطه‌ی معکوس. یوبیسافت در این یکی دو سال گذشته به خود آمده و نتیجه‌ی این تغییر سیاست را در جدیدترین بازی آن‌ها می‌بینیم. فارکرای 5 صرفا یک فارکرای دیگر نیست. حرف‌های جدیدی برای گفتن دارد و شاید کمی لکنت داشته باشد، اما پای حرفش که بشینید چیزهای خوبی دستگیرتان می‌شود. مثلا مرحله‌ی افتتاحیه‌ی بازی بهترین مرحله‌ی آغازین در کل سری است. در نیم ساعت اول به خودتان می‌گویید «یعنی این فارکرایه؟» اما در ساعت بیستم در حال دنبال کردن یک گوزن برای کشتن آن بدون استفاده از گلوله هستید تا پوست آسیب‌نخورده‌اش را برای کسی ببرید. هسته‌ی بازی همان است و شاید حتی نتوانیم بگوییم بهبود یافته، بلکه بزرگ‌تر شده و امکانات بیشتری ارائه می‌کند. این بزرگ‌تر شدن حتی دامن‌گیر داستان بازی هم شده و دیگر تنها با یک شخصیت منفی کاریزماتیک جملات‌قصارگو طرف نیستیم. او حالا دو برادر و یک خواهر هم دارد و خانوادگی می‌توانند مجموعه‌ای چندجلدی از نقل‌قول‌های خود در مورد انسان و مرگ و زندگی منتشر کنند. جوزف سید ملقب به «پدر»، کسی که عکسش را در مرکز کاور بازی می‌بینید شخصیت مرموزی است که تا آخر‌های بازی خیلی آفتابی نمی‌شود. او غول آخر مرحله است و برادرها و خواهر او نیمچه غول‌های میانی. ایده‌ی یک گروهک مذهبی در شهری دور افتاده در مونتانا برای یک فارکرای عالی است. یک گروهک تندرو که همه‌جا را تحت کنترل دارد و ما مثل همیشه دسترسی آن‌ها را از شهر و مردمش کمتر و کمتر می‌کنیم.

بازی far cry 5

Far Cry 5 یک بازی بزرگ، غنی، پر باگ، زیبا، بیشتر مواقع کم‌هوش و تا حدود خوبی دوست‌داشتنی است

حال و هوای داستان بازی کمی من را یاد Just Cause 3 و آن حکومت دیکتاتوری‌اش انداخت که باید آثار پروپاگاندای حکومت را از شهرها و خیابان‌ها پاک می‌کردیم. گرچه فارکرای الهامات مستقیمی از مسائل روز دنیا در این شماره گرفته و حتی گاه و بیگاه دیالوگ‌هایی می‌شنویم که نمی‌توانیم یاد اشخاص خاصی در رأس قدرت‌های دنیا نیفتیم، اما طرف منفی داستان بازی اینجا است که این چهار خواهر و برادر بیش از حد شبیه هم هستند. آن‌ها حرف‌های همدیگر را تکرار می‌کنند و از خود شخصیتی ندارند. در واقع شخصیتی شکل نمی‌گیرد و چنان دو بعدی و شعاری هستند که انگار سازندگان می‌خواستند فقط یک نسخه‌ی طنز تلخ از دنیای امروزی خلق کنند. با این حال، چهار آنتاگونیست مختلف روی گیم‌پلی بازی تأثیرهای مثبتی گذاشته است: سه تای آن‌ها سه منطقه‌ی اصلی نقشه‌ی عظیم بازی را کنترل می‌کنند و با وارد شدن به هر منطقه، می‌توانید حدس بزنید صاحب این زمین‌ها کدام یک از اعضای خانواده‌ی Seed است. مراحل و مأموریت‌های هرکدام از آن‌ها هم متفاوت است و هرکدام روی جنبه‌ی خاصی از کشور کوچکی که برای خود ساخته‌اند متمرکزند. مثلا جان، دست راست جیکوب، سوخت و مهمات مردمشان (که ما به آن‌ها کالتیست می‌گوییم) تأمین می‌کند و فیث، خواهر کوچکه‌ی خانواده‌ی سید گیاهی در سراسر زمین‌هایش کاشته که یک نوع ماده‌ی روان‌گردان است. تقسیم کردن نقشه به سه قسمت اصلی و دو جزیره به این معنی است که همیشه کاری برای انجام دادن در گوشه کنار آن وجود دارد و فضاهای تکراری فقط برای بزرگ‌کردن دنیای بازی طراحی نشده‌اند.

بزرگ‌ترین افزوده‌ی بازی نسبت به نسخه‌های قبل که یوبیسافت خیلی روی‌ آن مانور داد، قابلیت Guns For Hire است که در نهایت تعجب خیلی هم خوب کار می‌کند. بازی از همان ساعات اولیه به شما می‌گوید هرکسی را که از دست مأمورین خانواده‌ی سید نجات دهید، می‌توانید به لیست رفقای خود در مواقع نیاز اضافه کنید. بخشی به نام Roster در منوی بازی وجود دارد که لیست کسانی را که استخدام کرده‌اید نشان می‌دهد، آن‌ها می‌توانند شهروندان معمولی باشند یا از آن ۹ شخصیت خاص که کمی بعد بهشان می‌رسیم. شهروندان معمولی را می‌توانید در اکثر مأموریت‌ها و اتفاقات داخل بازی به کار بگیرید، به طوری که انگار با یکی از دوستانتان در حال بازی در حالت کوآپ هستید. می‌توانید به آن‌ها دستور دهید روی دشمن خاصی تمرکز کنند یا به مکانی که شما می‌گویید بروند. اما سرگرمی اصلی آن‌جا است که کمی در بازی جلوتر می‌روید و شخصیت‌های داستانی را فعال می‌کنید. ۹ نفر (از جمله یک سگ، یک شیر کوهی - گربه‌سانی شبیه ببر بدون راه‌راه‌ - و یک خرس) در دسترس شما هستند تا با خیال راحت‌تر به دل دشمنان کم‌هوش و بعضا بی‌هوش بازی بروید. آن‌ها با مهارت‌های خاص خود به شما کمک می‌کنند: یکی خلبان است، دیگری در اسنایپ کردن تخصص دارد، یکی هم اسلحه‌ی موردعلاقه‌اش آتش افکن است. به کار گیری آن‌ها بسیار راحت و سریع است و این مکانیک جدید به سرعت جا می‌افتد و می‌بینید که برای هرموقعیتی شخصی را برای کمک فراخواندید.

 

 

 

اما آزاد کردن آن‌ها (اگر بلافاصه سراغ همشان نروید و مأموریت‌های داستانی را هم همزمان طی کنید) نسبتا طول می‌کشد. در واقع آزاد کردن خیلی چیزها در فارکرای 5 طول می‌کشد، از قابلیت پرواز با وینگ‌سوت گرفته تا قابلیت حمل دینامیت و بمب‌های بیشتر. این آخری در نسخه‌های قبلی بازی با کرفت کردن به دست می‌آمد که حالا در لیست تغییرات بازی قرار گرفته و دیگر خبری از ساخت و ساز به اندازه‌ی بازی‌های قبلی نیست. در فارکرای ۵ سیستم پیشرفت درختی مهم‌تر از همیشه شده است و باید برای ارتقای کاراکتر خود از این سیستم استفاده کنید. چیزی که تقریبا در همه‌ی بازی‌های یوبیسافت می‌بینیم و حالا هم در فارکرای توجه بیشتری به آن شده است. با کسب امتیازات Perk، می‌توانید با این سیستم انواع و اقسام ارتقاها از قابلیت ریلود سریع‌تر سلاح‌ها گرفته تا باز کردن در گاوصندوق‌ها و تعمیرکردن اتوماتیک وسایل نقلیه را دریافت کنید. اما امتیازات Perk از کجا می‌آیند؟ از کامل کردن چالش‌ها. ده‌ها چالش مختلف از جمله کشتن تعداد مشخصی دشمن با سلاحی خاص یا شکار بعضی حیوانات یا حتی بازی کردن در حالت کو آپ در بازی گنجانده شده که لایه‌ای دیگر بر محتوای پرملات بازی است.

از نکات ریز گیم‌پلی که بگذریم به خود مأموریت‌ها می‌رسیم، جایی که بر خلاف بازی‌هایی مثل اسسینز کرید اصلا حس تکراری یا حوصله‌سربر بودن نمی‌دهند. همانطور که اشاره شد به لطف اضافه شدن آنتاگونیست‌های بازی و کاراکترهای فراوان، هر مرحله حس و حال خودش را دارد و با اینکه نمی‌توان انتظار داشت تک تک ده‌ها مأ‌موریت بازی منحصر به فرد باشند، اما در طول ۲۰-۳۰ ساعتی که من در بازی گذراندم از انجام آن‌ها خسته نشدم. بلکه برعکس، به لطف سیستم پیشرفت بازی مشتاق شدم دنبال XP برم و زودتر مأموریت‌های جانبی را باز کنم و به جوزف سید برسم. حتی اگر از آن دسته کسانی باشید که دوست دارند بازی را تا قطره‌ی آخرش تجربه کنند، یوبیسافت این قابلیت را مهیا کرده که پایگاه‌ها را بعد از فتح کردن، ریست کنید تا یک جورایی جور حالت + New Game بقیه بازی‌ها را کشیده باشد. با این قابلیت می‌توانید وقتی همه‌ی ارتقاها را گرفتید و شخصیت‌های کمکی را آزاد کردید، دوباره سراغ دشمنان نگون‌بخت بروید. دشمنانی که بزرگ‌ترین نقطه‌ی منفی بازی هستند. بله قرار نیست از یک فارکرای انتظار چالشی نفس‌گیر در مبارزاتش داشته باشیم اما سطح آی‌کیوی نوچه‌های خانواده‌ی سید زیر خط فقر به سر می‌برد. شما باید مستقیما در خط دید آن‌ها باشید تا متوجهتان شوند، کافیست یک بار شما را گم کنند و اگر تا یک متری‌شان پشت سر آن‌ها جلو نروید هیچوقت موفق به کشفتان نمی‌شوند. آن‌ها حتی از لحاظ ظاهری هم لباس‌هایی تقریبا یکسان با موها و ریش‌هایی مشابه هم دارند و انگار سازندگان فقط دشمنان را کپی کرده‌اند. البته اسنایپر، دشمنان قوی‌تر با آتش‌افکن، کسانی شبیه زامبی که به آن‌ها «فرشته» گفته می‌شود (چرا که تحت تأثیر شدید گیاه‌های روان‌گردن خواهر جوزف هستند) در بازی وجود دارند ولی واقعا چالش خاصی به مراحل اضافه نمی‌کنند. این مورد بعضی وقت‌ها از لذت بازی می‌کاهد و گویی درجه‌ی سختی بازی را یکی قبل‌تر از آسان تنظیم کرده‌اند.

بازی far cry 5

کمرنگ شدن بخش شکار برای طرفدارهای قدیمی این سری خبری ناخوشایند است اما بازی سعی کرده جای آن را با ارائه‌ی محتوای بیشتر پر کند

همین مورد باعث می‌شود مخفی‌کاری هیچ‌جایی در بازی پیدا نکند. بخش زیادی از لذت فتح پایگاه‌ها در نسخه‌های قبلی به این بود که به صورت مخفی‌کاری و بدون به صدا در آوردن زنگ یک پایگاه را از شر دشمنان پاک کنید که امتیاز بیشتری بگیرید، اما حالا حتی اگر با یک هفت‌تیر (که البته یکی از سلاح‌های مورد علاقه‌ای من در بازی است) وسط پایگاه سبز شوید هم هیچ چالشی تجربه نخواهید کرد. استخدامی‌هایتان را هم که می‌توانید هر لحظه فرا بخوانید و گرچه آن‌ها خودشان را با روش بازی شما وفق می‌دهند و می‌توانید با بعضی از آن‌ها مراحل را بدون سر و صدا پیش ببرید، اما لذت چندانی از این کار کسب نخواهید کرد چون می‌دانید دشمن‌ها نادان‌تر از این حرف‌ها هستند که به خودتان زحمت مخفی‌کاری بدهید. مورد دیگری که متأسفانه بسیار در این نسخه کمرنگ‌تر شده، بخش شکار است. این مورد به همان قابلیت ساخت و ساز در نسخه‌های قبلی بازمی‌گردد که در این نسخه تقریبا حذف شده است؛ چرا که با لوت کردن جعبه‌ها و صندوق‌ها مواد لازم برای ساخت بمب و مولوتف و دینامیت را به دست می‌آورید و شکار حیوانات مطلقا فایده‌ای جز فروختن پوست آن‌ها ندارد. راه‌های بسیار راحت‌تری برای پول درآوردن در بازی وجود دارد و با اینکه طراحی جنگل‌های بازی فوق‌العاده است، اما دیگر مثل قبل راغب نیستید تیر و کمان و طعمه را بردارید، به دل جنگل بزنید و آن حیوانات سمج را شکار کنید. بعضی از مأموریت‌های داستانی هستند که از شما می‌خواهند پوست حیواناتی خاص را تهیه کنید و تعامل شما با حیوانات به همان‌ها خلاصه می‌شود. ناراحت‌کننده است که سازندگان با همه‌ی آن زحمتی که در مطالعه‌ی لایه‌های جانوری جنگل‌های مونتانا و طراحی آن‌ها در بازی کشیده‌اند، بازیکن را تشویق به شکار بیشتر نکرده‌اند و یکی از اساسی‌ترین جنبه‌های گیم‌پلی این سری را نادیده گرفته‌اند. این آسان شدن اما در کنترل وسایل نقیله کاملا به نفع بازی تمام شده و تک تک وسایل از موتور چهارچرخه گرفته تا هواپیما و هلیکوپتر، به قدری راحت کنترل می‌شوند که می‌توانید با آن‌ها حرکات نمایشی تمرین کنید. از آنجایی که می‌توان با مراجعه به نقاطی خاص در نقشه این وسایل را احضار کرد، خیلی راحت می‌توان با برداشتن یک هلیکوپتر مجهز به مسلسل و موشک سراغ پایگاه‌های دشمن رفت و بدون قدم گذاشتن روی زمین کارشان را تمام کرد.

بازی far cry 5

این نکات را که کنار هم بگذاریم شاید به این نتیجه برسیم که یوبیسافت می‌خواسته بازی را آسان‌تر کند تا مخاطب بیشتری جذب آن شود. این آسان‌تر شدن به قیمت از بین رفتن چالش حالت مخفی‌کاری و اهمیت ندادن به بخش کرفت و ساخت و ساز است که برای گیمرهای حرفه‌ای‌تر یک نکته‌ی منفی به شمار می‌رود. در طول بازی پیش می‌آید که بارها می‌میرید چرا که صرفا بی‌هدف به دل دشمن زدید و می‌‌دانستید که می‌توان با همراه داشتن یکی دو بسته‌ی سلامتی به راحتی می‌توان هر مرحله‌ای را رد کرد. این مردن‌های گاه و بیگاه خیلی مواقع از خلق یک تجربه‌ی یکپارچه جلوگیری می‌کند و به خصوص لودینگ‌های طولانی هم گاهی روی اعصابتان راه می‌روند. همه‌ی این‌ها ولی ارزشش را دارد، چرا که فارکرای 5 چیزی از محتوا کم نگذاشته و همیشه کاری برای انجام دادن پیدا می‌کنید. این روزها مشکل بی‌محتوایی گریبان خیلی از بازی‌های مورد انتظار را می‌گیرد و خود یوبیسافت هم بارها از این لحاظ مورد انتقاد گرفته، پس درس را آموخته است و غیر از سه محتوای دانلودی که به ظاهر جذاب به نظر می‌رسند، در خود بازی اصلی هم تا می‌توانسته موارد غیرتکراری و سرگرم‌کننده گنجانده تا ارزش برچسب قیمتش را داشته باشد و ده‌ها ساعت مخاطبش را سرگرم کند. اگر خود بازی برایتان کافی نیست، یوبیسافت این بار بخش ساخت نقشه‌ را بزرگ‌تر از همیشه در بازی قرار داده و نام آن را Far Cry Arcade گذاشته است. بخشی مجزا از بازی اصلی که بازیکن‌ها می‌توانند با هزاران ابزار و آیتمی که در دسترس است مراحل کوچک و بزرگ بسازند و با یکدیگر به اشتراک بگذارند. خود یوبیسافت چند مرحله‌ی حرفه‌ای ساخته تا با این بخش آشنا شوید و پتانسیل‌اش را درک کنید. چند ماهی که از عرضه‌ی بازی بگذرد تجربه‌ی ساخته‌های دیگران دیدنی خواهد بود. کار با این بخش صبر و یادگیری زیادی می‌طلبد اما آن طور که از شمایلش برمی‌آید، می‌تواند میزبان مراحل آفلاین و آنلاین چندنفره‌ی بسیار جذابی شود. در تجربه‌ای که من با این بخش داشتم، منتقد وبسایت یوروگیمر مرحله‌ای با اتمسفر خاص و حس و حال بسیار جالبی ساخته بود که در آن از آیتم‌های دیگر بازی‌های یوبیسافت مثل Watch Dogs 2 و AC: Black Flag هم استفاده کرده بود.

Far Cry 5 از قاعده‌ی «باگ‌های فراوان در بازی‌های یوبیسافت» مستثنی نیست اما تجربه‌ی کلی بازی لذت‌بخش، روان و کاملا قابل قبول است

فارکرای 5 با همه‌ی ضعف و قوت‌هایش در یک زمینه من را شگفت‌زده کرد: گرافیک و طراحی هنری فضای سبز و جنگل‌هایش. از همان لحظات اولیه بعد از مرحله‌ی آغازین که از زیرزمین بیرون می‌آیید، با مناظری مواجه می‌شوید که بی‌شک برای اولین بار است از یوبیسافت می‌بینیم. فناوری‌ای که یوبیسافت برای خلق جنگل‌های فارکرای ۵ استفاده کرده بهترین اتفاقی است که تا به حال برای این سری افتاده است. تشعشع نور پشت برگ‌های درختان و مه خفیف که در ارتفاعات شکل گرفته مناظری بسیار نزدیک به واقعیت شکل داده که نمی‌توانید آن را تحسین نکنید. از طرف دیگر اما گرافیک فنی بازی دقیقا در نقطه‌ی مقابل قرار دارد. اگر در حال مشاهده‌ی منظره‌ای نفس‌گیر از جنگل‌های مونتانا هستید، کافیست یک لحظه به زمین نگاه کنید تا نهایت محدودیت موتور بازی‌سازی یوبیسافت در رندر بافت‌ها را از نزدیک ببینید. مدل‌سازی و کیفیت اشیا و آبجکت‌ها در حد کامل متوسطی است که البته برای یک بازی جهان‌بازی با چنین وسعتی عادی به نظر می‌رسد، اما این اختلاف در طراحی تا حدی عجیب است. برای مثال جزئیات داخل ماشین‌ها، محیط‌های داخلی بعضی خانه‌ها و اشیایی که این طرف و آن طرف پیدا می‌شوند حتی در حد بازی‌های دو سال پیش خود یوبیسافت هم نیستند. بازی The Divison دو سال پیش در همین ماه عرضه شد و دقت دیوانه‌وار طراحانش به جزئیات نیویورک تحسین‌برانگیز بود، اما اینجا ظاهرا تمام اهمیت به جنگل‌ها داده شده و خبری از جزئیات در جاهای دیگر نیست. همین مشکل به شکل خفیف‌تر در صداگذاری اسلحه هم در بازی دیده می‌شود. اگر گوشتان به صداگذاری‌های دقیق بازی‌هایی مثل Battlefield 1 که تخصصش در این است عادت کرده باشد، صداهای بعضی سلاح‌های فارکرای 5 (غیر از آن هفت‌تیر وسترن) مثل اسلحه اسباب بازی می‌ماند. برای استودیویی که سالیانه دو تا سه بازی جهان‌باز عظیم عرضه می‌کند این‌چیزها چندان اولویت نیست اما همین نکات ریز است که باعث می‌شود بازی‌هایی مثل The Withcer 3 هر چند سال یک بار ظهور کنند و بازی‌های یوبیسافت سالی سه بار.

بازی far cry 5

به Far Cry 5 خیلی سخت نمی‌گیرم چون خودش را سخت نمی‌گیرد. بازی نمی‌خواهد یک اثر شاهکار با داستانی احساسی و تأثیرگذار و گیم‌پلی انقلابی باشد. همین که از دو نسخه‌ی قبلی به مراتب بهتر است و ویژگی‌های جدیدش واقعا کار می‌کنند، خودش یک موهبت است. به اضافه‌ی اینکه بازی واقعا تنهایتان نمی‌گذارد و هرچه دارد رو می‌کند تا ساعت‌ها در آن دشمن‌های بی‌کله‌اش را به هوا بفرستید. گوشه و کنار نقشه‌اش پر از کارهایی است که شما را به صد در صد کردن بازی نزدیک می‌کند و با اینکه همه‌ی تغییراتش مثبت نبودند، اما اصلا یک قدم رو به عقب برای مجموعه به حساب نمی‌رود. از طرفی بخش آرکید بسیار جذاب طراحی شده و کاملا بر ماندگاری بازی اضافه می‌کند. با آن سه بسته‌ی الحاقی در نظر گرفته شده هم یوبیسافت حساب زیادی روی بازی باز کرده اما مثل دیگر استودیوها (بله EA، تو را می‌گویم)‌ یک محصول ناقص و دست پا شکسته تحویل نداده است. فار کرای می‌تونست خیلی بازی بهتری باشد، این «بهتر» اما تا حدودی سلیقه‌ای است و شاید همین چیزی که در حال حاضر است به مذاق عده‌ی بیشتر خوش بیاید. موردی که از همه‌چیز برای یک شرکت بازی‌سازی مهم‌تر است. یوبیسافت با Far Cry 5 ناامیدمان نکرد. همین خودش یک عیدی عالی است!

این بازی روی پلتفرم پلی‌استیشن 4 بررسی شده است. 

بیشتر بخوانید:

Assassin's Creed II به رایگان در دسترس کاربران پی سی قرار گرفت

Assassin's Creed 2 احتمالا به رایگان برای پی سی در دسترس قرار می‌گیرد

فصل دوم سال چهارم For Honor به دلیل ویروس کرونا تاخیر خورد

منبع زومجی

تگ ها Ubisoft Far Cry 5

Far Cry 5

برای یک فارکرای، Far Cry 5 با ایده‌های جدید خود نام خودش را به عنوان یکی از بازی‌های خوب این سری ثبت می‌کند. قابلیت صدا کردن شخصیت‌های دیگر برای کمک وسط یک مرحله کاملا در گیم‌پلی جا افتاده و دنیای بازی همیشه چیزی برای ارائه دارد. اگر هوش مصنوعی کمی باهوش‌تر بود و داستان بازی به همان شخصیت «پدر» خلاصه می‌شد، فارکرای ۵ می‌توانست پا جای پای نسخه‌ی سوم بگذارد.
محسن وزیری

8

نقاط قوت

  • - کاملا پرمحتوا و غنی از لحاظ مأموریت‌ها و مراحل جانبی
  • - تنوع مراحل و به حداقل رساندن مراحل حوصله‌سربر
  • - قابلیت به کارگیری شخصیت‌های داستانی در مراحل
  • - نقشه‌ی بزرگ و پر از کارهای مختلف برای انجام دادن
  • - گیم‌پلی روان و کنترل راحت تمام وسایل نقلیه
  • - بخش Far Cry Arcade با پتانسیل بالا برای تجربه‌های جدید
  • - طراحی هنری و نوپردازی فوق‌العاده جنگل‌ها

نقاط ضعف

  • - هوش مصنوعی زیر خط فقر
  • - عدم تمرکز داستان روی شخصیت منفی اصلی
  • - باگ‌های فنی و گرافیک فنی متوسط
  • - کمرنگ شدن بخش شکار و ساخت و ساز

 

  • ارشک پاک نعمت
  • ۰
  • ۰

برسی بازی batlfield v

بررسی بازی Battlefield V

افشین پیروزی

نویسنده: 

پلی استیشن 4 ایکس باکس وان بررسی بازی

چهار شنبه, ۷ آذر ۹۷ ساعت ۱۷:۰۱

Battlefield V با بردن بازیکنان به دوره‌ای بی‌نهایت تاثیرگذار در تاریخ، به یک تجربه شوتر اول‌شخص خوش‌ساخت اما نه بی‌نقص تبدیل می‌شود. همراه بررسی بازی باشید. 

همیشه یک چیز در دنیای بازی‌های ویدیویی واقعیت داشته و آن هم اینکه ثبت یک موفقیت، کار بسیار دشواری است اما تکرار این موفقیت به مراتب از این هم سخت‌تر است. البته شاید گفتن چنین چیزی در مورد مجموعه‌ای مثل بتلفیلد، خیلی هم درست نباشد چرا که در طول تاریخچه طولانی که این مجموعه داشته، همیشه شاهد نسخه‌هایی بوده‌ایم که به معنی واقعی کلمه فراموش‌نشدنی بودند و از حیث داستانی یا از حیث به‌تصویر کشیدن نبرد‌های چندنفره، فوق‌العاده ظاهر شدند و البته این وسط مثل هر مجموعه بازی دیگری، نسخه‌های ضعیف‌تر هم حضور داشته‌اند. اما خب حتی اگر قسمت‌های قدیمی‌تر را هم کنار بگذاریم، گفتن این حرف که دایس در Battlefield 1 یک تجربه جدید از سری بتلفیلد ارائه کرد حرف اشتباهی نیست؛ جدید از این نظر که دایس در این نسخه دوباره استاندارد‌های همیشگی خودش را به‌نوعی از نو تعریف کرد و در همان فرمت آشنای همیشگی، یک تجربه نو پدید آورد؛ تجربه‌ای که البته بخشی از تازه بودنش را هم مدیون دورانی از تاریخ بود که در آن جریان داشت چرا که پیش از این کم‌تر بازی بزرگی به‌سراغ جنگ جهانی اول رفته بود و به همین دلیل بتلفیلد 1، یک کانسپت و ایده کاملا جدید داشت که دایس هم به بهترین شکل آن را عملی و اجرایی کرد. 

اما خب با دانستن این نکته، به نسخه جدید سری می‌رسیم؛ Battlefield V که برخلاف پیش‌بینی‌های اولیه‌مان که انتظار داشتیم در دوران نبرد ویتنام یا حتی نبردی خیالی در آینده جریان داشته باشد و باز هم شاهد ایده و فضایی نو باشیم، ما را به بحبوحه جنگ جهانی دوم می‌برد؛ جنگی بی‌نهایت تاثیرگذار در تاریخ بشریت که البته بارها و بارها در مدیوم‌های مختلف به‌تصویر کشیده شده است و همین هم تا حدودی ما را نگران می‌کرد که مبادا ساخته جدید دایس، درگیر یک نوع تکرار شود و به دلیل پرداختن سناریو‌هایی که قبلا بار‌ها در بازی‌های دیگر تجربه‌شان کرده‌ایم پس از مدتی مخاطبش را خسته کند. اما اینکه آیا بازی چنین مشکلاتی دارد یا در کل کیفیت آن در چه سطحی است، مواردی هستند که در ادامه بررسی مفصل از آن‌ها خواهیم گفت اما پیش از صحبت کردن در این مورد، دعوت می‌کنیم تا ابتدا بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید تا در ادامه بیش‌تر از جدید‌ترین اثر دایس صحبت کنیم:

 

دانلود ویدیو از آپارات | تماشا در یوتیوب

یکی از مواردی که در زمان رونمایی از Battlefield V خوشحالی و جیغ و هورای طرفداران را در پی داشت، تایید وجود بخش داستانی در بازی بود. درست است که نسخه قبلی بتلفیلد چندان بخش داستانی غنی و فوق‌العاده‌ای نداشت و کلا این سری به جز در برخی نسخه‌ها مثل Bad Company 2 خیلی بخش داستانی فراموش‌نشدنی نداشته است، اما مخصوصا پس از حذف شدن قسمت داستانی از رقیب دیرینه یعنی کالاف دیوتی، وجود چنین قسمتی یک برگ برنده برای Battlefield V به‌شمار می‌رفت. فرمت بخش داستانی بازی که با نام War Stories شناخته می‌شود، دقیقا مثل بتلفیلد 1 است و در آن شاهد چهار ماموریت کلی هستیم که هرکدام از آن‌ها مربوط به شخصیتی متفاوت می‌شوند و کاملا هم متمایز از هم هستند. البته از این چهار مورد، فعلا سه مورد در دسترس قرار دارند و چهارمین ماموریت چند روز دیگر در دسترس قرار خواهد گرفت که کلا این مورد و آماده نبودن برخی قسمت‌های بازی، اتفاقی عادی در بتلفیلد V است. 

با اینکه بازی با تاخیری یک ماهه منتشر شده، اما هنوز هم برخی بخش‌های آن آماده نیستند

بخش داستانی Battlefield V، متاسفانه به جمع همان نسخه‌هایی از سری اضافه می‌شود که در این قسمت وضعیت خیلی خوبی ندارند. وقتی از دور به ایده‌های دایس برای بخش داستانی نگاه کنیم، قطعا مجذوب آن‌ها خواهیم شد؛ چرا که این استودیو به جای اینکه دوباره ما را به نبرد‌هایی مثل استالینگراد یا D-Day ببرد، تصمیم گرفته تا به ماموریت‌هایی از جنگ جهانی دوم بپردازد که مثل گفته یکی از شخصیت‌های حاضر در بازی، در کم‌تر کتاب تاریخی می‌توان ردی از آن‌ها پیدا کرد ولی این اصلا به معنی مهم نبودن آن‌ها نیست. در اولین ماموریت داستانی، دایس ماجرا‌های دو شخصیتی را به‌تصویر می‌کشد که در محیط‌های صحرایی آفریقا مشغول تخریب پایگاه‌ها و مواضع دشمن هستند و در پایان هم به شکلی قهرمانانه، دونفره در برابر لشکری از نیرو‌های پیاده‌نظام و زرهی دشمن ایستادگی می‌کنند. مفهوم غالب این قسمت از بازی رابطه دوستی بین فرمانده و سرباز است؛ رابطه‌ای که به‌موجب آن سرباز در ازای شرکت در این عملیات از زندان آزاد شده و حال باید خودش را به فرمانده ثابت کند. اما در بخش دوم، بازی ما را مناطق کوهستانی و برفی نروژ می‌برد؛ جایی که با دختری به اسم سولوه همراه می‌شویم تا مانع از ساخت سلاحی مخوف توسط آلمان‌ها شویم و مفهوم اصلی این بخش از بازی هم رابطه و عشق مادر و فرزندی و همچنین به‌تصویر کشیدن نقش پررنگ زنان در جنگ جهانی دوم است. 

بررسی بازی Battlefield V / بتلفیلد V

در نهایت سومین قسمت از بخش داستانی بازی هم ما را با سربازی به اسم سیسه آشنا می‌کند؛ سربازی اصالتا اهل سنگال و سیاه‌پوست که برای ارتش فرانسه می‌جنگدد و دایس سعی دارد تا با محوریت او، نژاد پرستی را مورد انتقاد قرار بدهد. وقتی به این ایده‌ها نگاه می‌کنیم، هرکدام جذابیت خاص خود را دارند و از آن مهم‌تر اینکه کاملا پتانسیل این را دارند که به روایتی تاثیرگذار تبدیل شوند. اما آیا این ایده‌ها در اجرا هم همینقدر قوی هستند؟ متاسفانه باید با یک «نه» خیلی محکم به این سوال جواب بدهم. سازندگان Battlefield V برای بخش داستانی بازی، کانسپت‌هایی انتخاب کرده‌اند که می‌توانستند به بهترین شکل از طریق آن‌ها داستان تعریف کنند اما پس از تمام کردن تجربه کوتاه و نهایتا ۳-۴ ساعته بخش داستانی بازی، این حس به مخاطب دست می‌دهد که انگار این استودیو بخش داستانی بازی را در آخرین دقایق و با نهایت عجله ساخته است و به همین دلیل خیلی سرسری از آن رد شده و صرفا مفاهیمی را که در ذهن داشته، در سرراست‌ترین و مستقیم‌ترین شکل ممکن به مخاطب منتقل کرده است. جدا از این سازندگان حتی شخصیت‌پردازی درستی هم در این قسمت از بازی نداشته‌اند و در نتیجه شاهد کاراکتر‌هایی کاملا تک‌بعدی هستیم که باور‌هایشان را با بلندترین صدای ممکن فریاد می‌زنند و لزوما یک سری قهرمان بی‌عیب و نقص هستند. (البته این بی‌عیب و نقص بودن تا حدودی در مورد کاراکتر اولین بخش داستانی بازی صدق نمی‌کند!). 

داستان بازی با وجود داشتن پتانسیل بالا، در عمل بسیار سطحی و ساده روایت می‌شود

البته با وجود همه این مشکلات، دایس خلاقیت‌های جدیدی را هم در بخش داستانی بازی ارائه کرده است. برای مثال در برخی از مراحل بازی، خبری از روند خطی آشنا و همیشگی مراحل سری بتلفیلد نیست و آزادی‌عمل بیش‌تری به بازیکن داده می‌شود. در این مراحل بازی چند ماموریت مختلف برای‌تان در نظر می‌گیرد و این شما هستید که می‌توانید به ترتیب دلخواه آن‌ها را به سرانجام برسانید و حتی از وسائلی مثل ماشین‌ها یا هواپیما‌هایی که شاید در نقشه موجود باشند برای پیشبرد مراحل به شکل دلخواه‌تان استفاده کنید. این شاید اصلی‌ترین نقطه قوت بخش داستانی بازی باشد که می‌تواند آن را تا حدودی از یکنواختی خارج کند؛ چرا که به جز در این نوع مراحل، روند بخش داستانی صرفا به رفتن از نقطه‌ A به B و نهایتا منفجر کردن یک قسمت خاص یا دفاع کردن از آن خلاصه می‌شود و اتفاق جدید یا ماموریتی خیلی متفاوت را در بازی شاهد نیستیم. به این‌ها باید باگ‌های متعدد موجود را هم اضافه کنیم؛ باگ‌هایی مثل گیر کردن اسلحه روی حالت ریلود کردن یا به هم ریختن فیزیک جسد سربازان و پرش‌های عجیب و غریب آن‌ها! همچنین هوش مصنوعی بازی هم خیلی تعریفی ندارد و اصلی‌ترین مشکل آن، الگوریتم‌های بسیار محدودی است که دایس برای سربازان تعریف کرده است؛ الگوریتم‌هایی که به‌موجب آن‌ها، گاهی شاهد هستیم که سربازان پس از مشاهده شما، صرفا در یک منطقه خاص رژه می‌روند یا به موجب این محدودیت‌ها، امکان پیشروی از یک نقطه به بعد را ندارند و در نتیجه می‌توانید از آن‌ها فاصله بگیرید و بدون اینکه مزاحمتی برای‌تان داشته باشند، یک به یک‌شان را از پا دربیاورید.

بررسی بازی Battlefield V / بتلفیلد V

وقتی همه این موارد را کنار هم قرار می‌دهیم، این نتیجه‌گیری حاصل می‌شود که دایس در ارائه یک تجربه داستانی جذاب در بازی موفق ظاهر نشده و این بخش بیش‌تر حس و حالی شبیه به یک قسمت تمرینی دارد که در آن می‌توانید با اسلحه‌های بازی آشنا شوید و حتی مفاهیمی مثل تصرف یک نقطه را که در بخش چندنفره به‌دردتان می‌خورد، یاد بگیرید. پس اگر با هدف تجربه یک بخش داستانی طولانی، هیجان‌انگیز و دوست‌داشتنی به سراغ Battlefield V بروید، به احتمال خیلی زیاد نا‌امید خواهید شد و این بازی چه با استاندارد‌های بازی‌های تک‌نفره موفق هم‌سبک و چه حتی با استاندارد‌های نسخه‌هایی از همین مجموعه که بخش داستانی موفقی داشته‌اند، در این زمینه چیزی برای ارائه کردن ندارد. 

اما خب هنوز برای ناامید شدن از Battlefield V به‌استناد این توضیحات خیلی زود است و این بازی، یک بخش بسیار جذاب در قالب قسمت چندنفره دارد که اصلا فقط به خاطر آن هم که شده طرفداران بازی‌های شوتر نباید این بازی را از دست بدهند. در واقع بخش‌های داستانی و چندنفره Battlefield V، مثل دو برادری هستند که هر دو از والدینی مشترک بهره می‌برند اما یکی از آن‌ها فرزند ناخلف و دیگری باعث افتخار خانواده است! در نتیجه هرچقدر که بخش داستانی بازی من را ناامید کرد، بخش چندنفره برایم هیجان‌انگیز بود و باعث شد تا حتی پس از ساعت‌های طولانی تجربه این بخش هم از آن خسته نشوم و برای پیشرفت بیش‌تر و رسیدن به مواردی مثل سلاح و آیتم‌های جدید‌تر، دوباره در آینده هم ساعت‌های طولانی را صرف بازی کنم. 

بررسی بازی Battlefield V / بتلفیلد V

راستش را بخواهید، پس از انتشار نسخه بتای Battlefield V و تجربه‌ای که از آن داشتم، یک سری مشکلات بازی غیر قابل چشم‌پوشی بودند؛ اولا گیم‌پلی در کل تفاوت زیادی با نسخه قبلی داشت و ثانیا المان‌هایی مثل مهمات محدود، روشنایی بیش از حد محیط‌ها که پیدا کردن دشمن را سخت و حتی در برخی مناطق غیرممکن می‌کرد و همچنین وجود انواع و اقسام باگ‌ها و قطع شدن‌های ناگهانی سرور بازی مواردی بودند که باعث می‌شدند تا با کمی نگرانی به سراغ نسخه اصلی بروم. اما خبر خوب این که دایس از فرصت موجود پس از نسخه بتا، برای رفع بسیاری از این مشکلات استفاده کرده و با استفاده از بازخورد‌های بازیکنان بسیاری از این موارد را بهبود بخشیده است. برای مثل مشکل کمبود یا محدودیت مهمات دیگر کم‌تر در بازی حس می‌شود و مشکل مربوط به روشنایی آزاردهنده هم تا حدود خیلی زیادی رفع شده است و راحت‌تر می‌توان دشمنان را در محیط‌های بازی رصد کرد و حتی مواردی مثل امکان نشانه‌گذاری دشمنان هم به بازی برگشته است و برخلاف نسخه بتا، کشته شدن دشمنان توسط شما هم نشانگر واضح‌تری دارد. همچنین با اینکه هنوز هم باگ‌هایی در بازی وجود دارند، اما این مورد هم بهبود زیادی نسبت به نسخه بتا پیدا کرده است و از همه این‌ها مهم‌تر، دیگر خبری از سرور‌های بد یا قطعی‌های گاه و بیگاه نیست و حتی سیستم Matchmaking بازی هم چه در مقایسه با نسخه بتا و چه در مقایسه با بتلفیلد 1، وضعیت بسیار بهتری پیدا کرده و شاهد کیفیت خوبی در این زمینه هستیم. 

نتیجه احترامی که سازندگان به بازخورد‌های بازیکنان از نسخه بتا گذاشته‌اند در نسخه نهایی کاملا مشهود است

از بحث‌های فنی‌تر که بگذریم، مهم‌ترین مورد در رابطه با بازی و بخش چندنفره آن بحث محتوا است. درست است که دایس حتی با وجود به تعویق انداختن یک ماهه انتشار بازی هنوز هم بازی را در برخی بخش‌ها ناقص منتشر کرده و برای مثال یکی از ماموریت‌های داستانی آن، قسمت Tides of War یا حتی حالت بتل رویال بازی فعلا در دسترس نیستند و در آینده به بازی اضافه خواهند شد، ولی خب صرفا بخش چندنفره بازی از نظر محتوا شرایط بدی ندارد. حالت‌های بازی متنوع و همیشگی سری بتلفیلد، در این نسخه هم برگشته‌اند و به شکلی جذاب در اختیار مخاطب قرار گرفته‌اند. حالتی مثل Conquest که یکی از امضا‌های اصلی سری به‌حساب می‌آید، شما را وارد نبردی ۶۴ نفره در نقشه‌های بزرگ بازی می‌کند که در آن جدا از مهارت‌های سربازان، وسائل و تجهیزاتی مثل تانک و هواپیما هم تاثیر خودشان را بر بازی می‌گذارند. حالت Conquest البته تغییری هم نسبت به گذشته داشته و در حالی که قبلا تیم‌ها کارشان را با امتیاز صفر آغاز می‌کردند و برنده تیمی بود که می‌توانست با تصرف تعداد نقاط بیش‌تری روی نقشه به امتیاز خاصی برسد، در این نسخه بازی روندی برعکس دارد و تیم‌ها کارشان را با امتیازی خاص آغاز می‌کند و تیمی که زودتر امتیازش به صفر برسد بازنده بازی خواهد بود. 

 

اما اگر دلتان تجربه‌ای می‌خواهد که در آن خبری از تجهیزات زرهی و هوایی نباشد، می‌توانید به سراغ حالت‌هایی چون Domination یا Team Death Match بروید که به ترتیب محوریت آن‌ها تصرف نقاط در کنار کشتن نیرو‌های دشمن و صرفا کشتن نیرو‌های تیم رقیب است و تمرکز اصلی آن‌ها روی نبرد با سربازان قرار دارد و به همین دلیل هم تجربیاتی به مراتب سریع‌تر هستند. بتلفیلد V البته حالت‌های دیگری مثل Breakthrough هم دارد که شما را در قالب تیم‌های مدافع و مهاجم قرار می‌دهد که این حالت هم در اجرا جذاب و سرگرم‌کننده است. اما حالتی از بازی که دوست دارم کمی بیش‌تر در مورد آن صحبت کنیم، Grand Operation است؛ حالتی که در بتلفیلد 1 دایس پس از انتشار محتویات مختلف، توانست آن را به یکی از رُکن‌های اصلی بازی تبدیل کند و این قضیه در رابطه با این حالت در بتلفیلد V هم صادق است. در گرند آپریشن شاهد به‌تصویر کشیده شدن نبرد‌هایی از جنگ جهانی دوم هستیم که در طول چند روزِ درون بازی صورت می‌گیرند و در هر نبرد هر تیم اهداف خاصی برای حمله کردن یا دفاع دارد. چیزی که گرند آپریشن را از دیگر حالت‌های بازی مثل کانکوئست متمایز می‌کند، داشتن حس و حالی حماسی‌تر و واقعی‌تر است. در حالی که در حالت‌های دیگر، بازیکن احساس می‌کند که در حال تجربه کردن یک بازی ویدیویی است، گرند آپریشین چیزی شبیه به شبیه‌ساز حضور در یک نبرد واقعی از جنگ جهانی دوم است که در آن لحظه‌ها و تک تک شلیک‌ها تاثیرگذار هستند. چه در این بخش یک سرباز اسالت باشید و دشمنان را از پا دربیاورید و چه یک مدیک باشید که مشغول درمان و احیای هم‌تیمی‌ها است، حس خواهید کرد که شما هم نقش مهمی در این نبرد ایفا می‌کند و تاثیر بازی‌تان را روی عملکرد کلی تیم عینا مشاهده می‌کنید. 

به بیان دیگر، گردن آپریشن حس و حالی شبیه به مراحل فراموش‌نشدنی بازی‌هایی مثل Call of Duty 2 یا نسخه‌های قدیمی‌تر Medal of Honor دارد؛ مراحلی که در آن‌ها نقش یک قهرمان را در نبرد‌های جنگ جهانی دوم ایفا می‌کردیم و خب تفاوت واضح گرند آپریشن با این مراحل، در این است که هم‌تیمی‌ها و دشمنان شما را بازیکنانی واقعی تشکیل می‌دهند و در نتیجه خبری از مشکلات هوش مصنوعی هم نیست و می‌توان یک جنگ تمام‌عیار را تجربه کرد. دایس هرچقدر که در بخش داستانی در ارائه کردن تصویری جذاب از جنگ جهانی دوم بازمانده، در گرند آپریشن این نقص را جبران کرده و توانسته چند نمونه از نبرد‌های این جنگ بزرگ را به شکلی عالی و تمام‌کمال در بازی‌اش شبیه‌سازی کند. در نظر داشته باشید که قرار است در آینده نقشه‌ها و در نتیجه گرند آپریشن‌های بیش‌تری هم به بازی اضافه شوند و طبیعتا این قسمت تا پایان عمر بتلفیلد V محبوب و جذاب باقی خواهد ماند. 

بررسی بازی Battlefield V / بتلفیلد V

اما جدا از حالت‌های بازی، بتلفیلد V در زمینه نقشه‌ها هم وضعیت مطلوبی دارد. نقشه‌های بازی از نظر بصری به شکل مناسبی متفاوت از هم هستند و برای مثال در روتردام شاهد محیطی شهری با معماری خاص اروپایی هستیم و از آن طرف در نقشه‌های مربوط به نروژ امکان نبرد در مناطق برفی و کوهستانی را به‌دست می‌آوریم. همین عاملی است که باعث می‌شود تا در طولانی‌مدت، محیط‌های بازی یکنواخت نشوند؛ مخصوصا که گاهی در روز و گاهی در شب در این نقشه‌ها مشغول نبرد می‌شویم و این‌ها هم تاثیر خاص خودشان را روی متنوع‌تر کردن بازی دارند. اما جدا از جنبه بصری، نقشه‌های بازی تا حدود زیادی بالانس هم هستند و در حالت‌هایی مثل Conquest، Domination یا حتی Grand Operation که هدف تصرف نقاط روی نقشه است، این موضوع بالانس بودن به چشم می‌آید. البته در گرند آپریشن، هنوز هم دفاع کردن تا حدودی راحت‌تر از حمله کردن است ولی این موضوع خیلی ربطی به طراحی نقشه‌ها ندارد و بیش‌تر به ماهیت این حالت مربوط می‌شود. در نهایت توجه به این نکته هم لازم است که سازندگان در طراحی نقشه‌های بازی، به همه کلاس‌ها توجه داشته‌اند؛ در نتیجه چه یک اسنایپر باشید و چه یک مدیک، اسالت یا ساپورت، این امکان را خواهید داشت تا به سبک بازی خاص کلاس خودتان از بازی لذت ببرید و هیچ کدام از نقشه‌های بازی مثلا چنین شرایطی ندارند که فقط برای اسنایپر‌ها مناسب باشند و سایر کلاس‌ها به راحتی طعمه تک‌تیرانداز‌ها شوند. 

علی‌رغم بیش‌تر شدن شباهت بین کلاس‌ها، هنوز هم هر کلاس هویت منحصر‌به‌فرد خودش را دارد

از کلاس‌ها صحبت کردیم و اصلا، یکی از تفاوت‌های اصلی بتلفیلد V با نسخه قبلی به همین کلاس‌ها مربوط می‌شود؛ جایی که این بار دایس تصمیم گرفته تا به جای طراحی کلاس‌هایی کاملا متمایز از هم، برخی از قابلیت‌ها را بین کلاس‌ها به‌اشتراک بگذارد. در نتیجه مثلا فرقی نمی‌کند که یک مدیک باشید یا یک اسالت و در هر حالت قادر خواهید بود سایر اعضای اسکواد چهارنفره‌تان را پس از مرگ احیا کنید. با این حال مدیک‌ها این کار را سریع‌تر انجام می‌دهند و قابلیت‌های دیگری هم دارند که سایر کلاس‌ها از آن‌ها بی‌بهره هستند. جدا از این هر کلاس، خودش زیر شاخه‌هایی دارد که پس از رسیدن به سطحی خاص از همان کلاس، می‌توانید آن‌ها را انتخاب کنید. هر زیر شاخه قابلیت‌های منحصر‌به‌فردی در اختیارتان قرار می‌دهد و این تغییر موجب شده تا بازیکنان پیش از بیش این آزادی‌عمل را داشته باشند که بتوانند بتلفیلد را به سبک واقعا دلخواه خودشان تجربه کنند. درست است که شبیه بودن کلاس‌ها به هم شاید در ابتدا جالب به‌نظر نرسد، اما این قضیه واقعا روی تعادل بازی تاثیر خوبی گذاشته است. در گذشته وقتی شما یک اسکواد تشکیل می‌دادید، لازم بود که یک مدیک در تیم‌تان داشته باشید و از طرفی مدیک‌ها هم اسلحه‌های خیلی خوبی نداشتند و تقریبا در بسته‌های الحاقی آخر بتلفیلد 1 بود که کمی وضعیت سلاح‌های این کلاس بهتر شد. در نتیجه یکی از اعضا باید قید مبارزه کردن را می‌زد و صرفا تمرکز را روی وظایف مدیک می‌گذاشت. اما در بتلفیلد V این مساله وضعیت بهتری پیدا کرده و اولا همه کلاس‌ها سلاح‌های خوبی دارند و ثانیا مثلا این امکان که سایر کلاس‌ها هم امکان احیای اعضای اسکواد را دارند، باعث می‌شود تا اگر کسی علاقه‌ای به بازی کردن در نقش مدیک را نداشت مجبور به این کار نشود. اما خب در مجموع بتلفیلد V هنوز هم تجربه‌ای است که برای لذت بردن بی‌نهایت از آن، حتما باید تیمی هماهنگ داشته باشید و اگر وارد یک بازی تصادفی شوید که در آن هریک از اعضای اسکواد هدف شخصی خودشان را دنبال می‌کنند، شاید کمی به تجربه‌تان از بازی ضربه بخورد. 

بررسی بازی Battlefield V / بتلفیلد V

دایس از همان ابتدا، بتلفیلد V را به عنوان اثری معرفی کرد که قرار است برنامه‌های طولانی‌مدتی برایش داشته باشد. به همین دلیل هم اعلام شد که تمام محتویات پس از انتشار بازی رایگان خواهند بود تا کاربران بازی به چند دسته تقسیم نشوند. خب توجه سازندگان به این قضیه، در بازی کاملا دیده می‌شود و سیستم پیشرفتی که در بتلفیلد V قرار گرفته، آن را به اثری تبدیل می‌کند که می‌توان برای مدت زمان طولانی از بازی کردنش لذت برد. درست مثل نسخه قبل، هم سطح کلی شما در بازی پیشرفت می‌کند و هم هرچه بیش‌تر از یک کلاس استفاده کنید، سطح آن بالاتر خواهد رفت. این بالاتر رفتن سطح‌ها، هرکدام پاداش‌هایی برای شما دارند و برای مثال با بهتر شدن سطح می‌توانید به سلاح‌های جدید‌تر دسترسی داشته باشید، نقش‌های جدیدی برای هر کلاس انتخاب کنید و گزینه‌های شخصی‌سازی بیش‌تری به‌دست بیاورید. همه این‌ها به‌نوبه خودشان ارزش وقت گذاشتن برای بازی را دارند و گزینه‌های شخصی‌سازی متنوعی که بازی در اختیار بازیکنان قرار می‌دهد، باعث می‌شوند تا حتی برای ساخت ظاهری منحصر‌به‌فرد، چه از حیث ظاهر خود سربازتان و چه از حیث ظاهر اسلحه و تجهیزات‌تان هم که شده به بیش‌تر بازی کردن بازی ترغیب شوید. 

در مجموع هرچقدر که بخش داستانی بتلفیلد V سطحی و مشکل‌دار است، بخش چندنفره آن تجربه‌ای بی‌نهایت رقابتی و هیجان‌انگیز ارائه می‌دهد. بله درست است که هنوز باید آپدیت‌های بیش‌تری برای بالانس شدن هرچه بیش‌تر این بخش منتشر و برخی سلاح‌های بازی کمی ضعیف‌تر شوند یا شاهد رفع شدن باگ‌های جزئی موجود باشیم، اما به عنوان یک تجربه کلی بازی کردن بخش چندنفره بازی واقعا لذت‌بخش است و آنقدر می‌تواند دقایقی پیش‌بینی‌نشده و غیر‌منتظره برای‌تان رقم بزند که حس کنید واقعا مشغول جنگیدن در یکی از جبهه‌های جنگ جهانی دوم هستید و هر لحظه ممکن است اتفاق جدیدی برای‌تان رخ بدهد. یک اقدام قابل تحسین دیگر از جانب دایس، این است که اولا به بازخورد‌های دریافتی از بازیکنان پس از نسخه بتا احترام زیادی گذاشته و مشکلات موجود را در تا حد زیادی حل کرده و ثانیا، روی نقشه‌هایی از جنگ جهانی دوم تمرکز داشته که قبلا نمونه‌شان را در بازی دیگری ندیده‌ایم و در نتیجه بتلفیلد V به تجربه‌ای جدید در بین بازی‌های جنگ جهانی دوم محور تبدیل شده است. این‌ها در ترکیب با گان‌پلی نرم و روان بازی و تنوع بالای سلاح‌های موجود برای هر کلاس در مجموع به اثری ختم شده‌اند که وقت گذراندن، کشتن دشمنان و تصرف نقاط مختلف نقشه در آن همگی لذت‌بخش هستند. 

بررسی بازی Battlefield V / بتلفیلد V

ساخته جدید دایس به لطف موتور فراست‌بایت گرافیک بسیار خوبی دارد و همچنین جلوه‌های صوتی آن کاملا واقع‌گرایانه هستند

فراست‌بایت چند سالی است که موتور بازی‌های بزرگ الکترونیک آرتز است و با اینکه معمولا باگ‌های گرافیکی در این بازی‌ها دیده می‌شوند، اما در زمینه جلوه‌های بصری نمی‌توان از قدرت بالای این موتور در خلق مناظری بسیار طبیعی و واقع‌گرایانه چشم‌پوشی کرد. این قضیه در رابطه با Battlefield 5 هم صادق است. البته زمانی که بتلفیلد 1 منتشر شد، گرافیک بازی بسیار فوق‌العاده به نظر می‌رسید و خب چنین حسی در رابطه با بتلفیلد V القا نمی‌شود؛ چرا که قبلا هم چنین گرافیکی را دیده‌ایم و با یک بازی انقلابی از این حیث طرف نیستیم اما خب این اصلا به معنی ضعیف بودن گرافیک بازی نیست و برعکس بازی از این نظر شرایط خیلی خوبی دارد. البته در برخی جنبه‌ها مثل طراحی ظاهر سربازان، شاهد مشکلات و نقص‌هایی هستیم ولی در نقطه مقابل طراحی محیط‌ها واقعا عالی است. از شفق‌های قطبی که در نقشه‌های نروژ بازی دیده می‌شوند گرفته تا مناطق سنگی نقشه‌های آفریقا، هرکدام به‌نوبه خود زیبا و چشم‌نواز هستند و قدرت فراست‌بایت را در ارائه گرافیکی زیبا به‌رخ می‌کشند. بازی حتی از نظر فیزیک و تخریب‌پذیری محیط هم در سطح مطلوبی دارد و بارها در طول تجربه آن شاهد فروریختن ساختمان‌ها یا بنا‌های سنگی خواهید بود و با اینکه گاهی فیزیک بازی دچار باگ می‌شود و شکلی غیرطبیعی به خود می‌گیرد، اما در مجموع تخریب‌پذیری‌ها سطح مطلوبی دارند. همچنین در طول تجربه‌ای که از بازی داشتم، حتی در شلوغ‌ترین صحنه‌ها هم روی پلی‌استیشن 4 خبری از افت فریم نیست و همه‌چیز در بهینه‌ترین حالت ممکن اجرا می‌شود. 

آخرین مورد قابل‌ذکر در رابطه با بتلفیلد V هم جلوه‌های صوتی آن است؛ جایی که دایس مجددا عملکرد بسیار درخشانی داشته است. موسیقی‌هایی که در جریان منوی بازی یا در بحبوحه دقایق پایانی نبرد‌ها پخش می‌شوند کاملا مناسب بازی هستند و صداگذاری‌ها هم در طبیعی‌ترین شکل ممکن صورت گرفته‌اند. همین مساله باعث می‌شود تا آن اتمسفر میدان نبرد به شکلی بهتر به بازیکن منتقل شود و صدای شلیک اسلحه‌ها، انفجار بمب‌ها و نارنجک‌ها و فروریختن بنا‌ها به شکلی طبیعی و واقع‌گرایانه کار شده‌اند و به گیراتر شدن تجربه کلی بازی کمک شایانی می‌کنند. 

بررسی بازی Battlefield V / بتلفیلد V

در مجموع بتلفیلد V، با اینکه اصلا و ابدا تجربه بی‌نقصی نیست اما تجربه بسیار ارزشمندی به‌شمار می‌رود؛ تجربه‌ای که کافی است بتوانید تیمی هماهنگ دست و پا کنید و در قالب اسکوادی یکدست به سراغش بروید تا حس و حال یک نبرد رقابتی را به بهترین شکل ممکن در بازی بچشید. اجازه بدهید دیگر اشاره‌ای به بخش داستانی بازی نداشته باشم چرا که به حد کافی از آن صحبت کرده‌ایم اما در بخش چندنفره، با اینکه ساخته جدید دایس به اندازه نسخه پیشین انقلابی نیست، اما هنوز هم تجربه لذت‌بخشی است که از این مهم‌تر، پتانسیل بالایی هم برای بهتر شدن در آینده دارد و قطعا با انتشار محتویات جدید و آپدیت‌ها به یک بازی شوتر بی‌نقص تبدیل خواهد شد. 

این بازی روی پلتفرم پلی‌استیشن 4 بررسی شده است. 

 

بیشتر بخوانید:

سرورهای الکترونیک آرتز پس از حملات سایبری DDoS متعدد دوباره در دسترس قرار گرفت

نسخه آزمایشی سرویس Project xCloud میزبان سه بازی الکترونیک آرتز می‌شود

تریلر رویداد The Old Ways بازی Apex Legends منتشر شد

منبع زومجی

تگ ها electronic arts EA DICE Battlefield V

Battlefield V

Battlefield V دو روی متضاد دارد؛ روی اول یک بخش داستانی ضعیف با مراحلی بسیار ساده و خسته‌کننده، هوش مصنوعی ضعیف و روایت داستان بسیار سطحی و روی دوم، یک بخش چندنفره بسیار جذاب و سرگرم‌کننده با انواع و اقسام حالت‌های بازی متنوع و در راس همه آن‌ها حالت Grand Operation که در این نسخه به یک نوع تکامل و بلوغ خاص رسیده است. همین مساله ساخته جدید دایس را به اثری کاملا مناسب برای علاقه‌مندان به تجربیات چندنفره و شاید خسته‌کننده برای طرفداران بازی‌های داستانی تبدیل می‌کند.
افشین پیروزی

8.5

نقاط قوت

  • + تجربه کلی سرگرم‌کننده و شدیدا رقابتی بخش چندنفره
  • + حالت Grand Operation بسیار جذاب با سناریو‌های متنوع
  • + جلوه‌های بصری و صوتی بسیار با‌کیفیت
  • + تخریب‌پذیری بالای محیط‌ها
  • + سیستم جدید کلاس‌ها که در نهایت به بالانس بهتر اسکواد‌ها منجر می‌شود
  • + نقشه‌هایی که هرکدام اتمسفر منحصر‌به‌فردی دارند
  • + القای درست حس پیشرفت
  • + کیفیت مناسب سرور‌های بازی

نقاط ضعف

  • - بخش داستانی خسته‌کننده
  • - هوش مصنوعی بسیار بد دشمنان در بخش داستانی
  • - آماده نبودن برخی بخش‌های بازی و موکول شدن‌شان به آینده
  • - وجود برخی باگ‌های گرافیکی و فیزیکی

 

  • ارشک پاک نعمت
  • ۰
  • ۰

برگشت دوباره

به زودی مطالب جدید در این وبلاگ گذاشته میشود

  • ارشک پاک نعمت