gaming blg

اخبار روز بازی ها

gaming blg

اخبار روز بازی ها

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بازی Assassin's Creed: Valhalla هرچند در زمینه داستان و گیم‌پلی سرگرم‌کننده ظاهر می‌شود، اما از نظر فنی و تا حدودی از حیث طراحی، به‌ هیچ عنوان دستاورد قابل قبولی ندارد. با بررسی این بازی همراه زومجی باشید.

 

در صنعت بازی‌های ویدیویی، مجموعه‌هایی وجود دارند که باتوجه به افتی که کرده‌اند، همچنان مورد توجه کاربران قرار دارند. Assassin’s Creed جزو این دسته از مجموعه‌ها است. اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، نسخه‌های نسل هفتمی اسسینز کرید هرکدام تجربه‌ی بسیار خوبی را در اختیار مخاطب قرار دادند. این در حالی است که با ورود به نسل هشتم، بازی‌های اسسینز کرید نتوانستند آنطور که باید و شاید کاربران را راضی نگه دارند.

البته با عرضه نسخه آدیسی، کمی درد هواداران تسکین پیدا کرد و با معرفی Valhalla، انتظارات بیش‌ازپیش بالا رفت. Assassin’s Creed: Valhalla حکم نسخه سوم برای سه‌گانه لیلا حسن را دارد و او قرار است نقش مهمی در روایت داستانی مجموعه اسسینز کرید ایفا کند. والهالا به‌زودی در دسترس کاربران نسل هشتم و نهم قرار می‌گیرد و باید بگویم که قرار نیست با یک Assassin’s Creed درجه یک در انتهای نسل هشتم مواجه شوید.

 

دانلود ویدیو از آپارات | تماشا از یوتیوب

داستان بازی پس از اتفاقات بسته الحاقی The Fate of Atlantis بازی Assassin’s Creed: Odyssey روایت می‌شود. جایی که لیلا حسن Staff of Eden یا همان عصای باستانی را در اختیار گرفته است. یوبیسافت برای داستان‌سرایی والهالا به‌سراغ یک داستان وایکینگی و اساطیری رفته و بازی با یک میان پرده از یک جشن آغاز می‌شود. گروهی از وایکینگ‌ها در حال جشن گرفتن هستند و شما در نقش کودکی ایوور، قهرمان داستان، مشغول تجربه‌ی بازی می‌شوید.

اندکی بعد، یک حمله به گروه شما صورت می‌گیرد و پدر و مادر ایوور کشته می‌شوند. حال سال‌ها از این ماجرا می‌گذرد و ایوور به یک وایکینگ همه فن حریف تبدیل شده است. نکته‌ی جالب Assassin’s Creed: Valhalla که از همان ابتدا به آن پی می‌برید، این است که می‌توانید جنسیت ایوور را از همان ابتدا تغییر دهید. البته نحوه روایت داستان در والهالا موردی است که به شما این اجازه را می‌دهد و با گذر زمان و رسیدن به ساعت‌های انتهایی، به‌ دلیل استفاده از این سیستم پی خواهید برد.

کمک به هم پیمان‌ها در Assassin

شروع بازی به‌خوبی گیرا و جذاب کار شده و به مرور زمان، سرعت و ساختار خود را از بین نمی‌برد

در نسخه‌های گذشته همیشه با روایت داستان در دنیای مدرن و قدیم مواجه می‌شدیم. این در حالی است که والهالا سه داستان مختلف را به‌نمایش می‌گذارد. اولین داستان مربوط‌به ماجراجویی لیلا حسن و مأموریتی می‌شود که برعهده دارد؛ موردی که می‌تواند ازطریق آن، جهان را دستخوش تغییرات بزرگی کند. همان‌طور که قهرمان آدیسی به آن اشاره کرد، آینده در دستان لیلا حسن است و نقش مهمی را ایفا می‌کند.

این در حالی است که برای رسیدن به هدف خود، نیاز به ایوور دارد. ایوور پس ازاینکه خانواده خود را از دست می‌دهد، حال در قبیله «کلاغ» به‌سر می‌برد. او و سیگِرد، برادر ناتنی ایوور، تصمیم می‌گیرند تا به سرزمین‌های آنجلو ساکسن رفته و قبیله خود را بزرگ و بزرگ‌تر کنند. درواقع آنجلو ساکسن را می‌توان دوره قرون وسطایی انگلیس نامید. یوبیسافت به‌سراغ دوره‌ای رفته است که در آن شاهد یک نبرد بزرگ میان شاه آلفرد و گاترم، رهبر دانمارکی‌ها، هستیم که به Battle of Edington معروف است. یوبیسافت از این واقعه تاریخی و شخصیت‌های مربوط‌به آن استفاده کرده تا داستان ایوور و ماجراجویی‌هایش را به همراه سیگرد به بهترین شکل ممکن روایت کند.

محیط‌های تودرتو Assassin

بااین‌حال، بخش دیگری هم برای داستان والهالا درنظر گرفته شده که بُعد اساطیری بازی است و شاهد مواردی مثل ازگارد هستیم. روایت‌داستانی در  Assassin’s Creed: Valhalla نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند و شاهد یک روایت با کیفیت و درگیر کننده هستیم. شروع بازی به‌خوبی گیرا و جذاب کار شده و به مرور زمان، سرعت و ساختار خود را از بین نمی‌برد، بلکه با ارائه شاخ و برگ‌های مختلف آن را گسترده‌تر می‌کند تا بازیکن بتواند تجربه‌ی خوبی را کسب کند. همچنین در نقطه انتهایی هم به‌خوبی سه خط داستانی به یکدیگر متصل شده و شاهد یک پایان عجیب و غافلگیر کننده هستیم.

وجود اودین، شاه آلفرد یا حتی گاترم و سایر شخصیت‌های اساطیری و تاریخی، حس و حال جالبی را ارائه می‌دهد

شخصیت پردازی مورد دیگری است که به یکی از نقطه قوت‌های بازی تبدیل شده است. ایوور پس از اینکه گذشته او به خوبی نشان داده می‌شود، در طول روایت داستان به یک شخصیت کامل و پخته تبدیل می‌شود. البته در‌این‌میان شخصیت‌های دیگری مثل اودین هم به او کمک می‌کنند تا بتواند تصمیم‌های بهتری بگیرد. همچنین نوع تعامل ایوور و سیگرد، یکی از بهترین بخش‌های بازی است که تا آخرین نقطه از داستان دستخوش فراز و نشیب‌های مختلفی است. سایر شخصیت‌های اصلی داستان هم شخصیت‌پردازی خاص خود را دارند. همچنین Assassin’s Creed: Valhalla دارای کاراکترهای خاکستری است که به‌خوبی در حساس‌ترین بخش‌های داستان بازیکن را غافلگیر می‌کنند.

خیره شدن ایوور به سیگرد در Assassin

بااینکه تمامی شخصیت‌ها، چه شخصیت‌های منفی و چه شخصیت‌های مثبت و خاکستری روایت‌داستانی قابل قبولی دارند، اما یوبیسافت می‌توانست از شاه آلفرد استفاده بهتری داشته باشد. در حال حاضر، او آنتاگونیست اصلی والهالا به حساب نمی‌آید، اما می‌توانست حضور پررنگ‌تر و تاثیرگذارتری در داستان والهالا داشته باشد. دراین‌میان اشاره کنم که بازی دارای دیالوگ‌ها و سیستم انتخاب دیالوگ در خط داستانی است. این انتخاب‌ها، پایان اصلی بازی را تغییر نمی‌دهند، اما نحوه تمام شدن هر آرک داستانی را دستخوش تغییرات مختلفی قرار می‌دهند. بااین‌تفاسیر، داستان Assassin’s Creed: Valhalla مهم‌ترین نقطه قوت آن به حساب می‌آید و با تمام مشکلاتی که دارد، داستان پتانسیل این را دارد که شما را سرگرم نگه دارد.

ایوور در طول غارت‌ها و مراحل اصلی می‌تواند هم تیمی‌های آسیب دیده خود را Revive کند

البته بخشی از این وظیفه بزرگ برعهده گیم‌پلی است. گیم‌پلی بازی در حالت کلی نسخه تکامل‌ یافته‌تر آدیسی به حساب می‌آید که تغییرات مختلفی هم در آن اعمال شده است. ازاین‌رو والهالا از نظر گیم‌پلی با اینکه شباهت‌های بسیاری به نسخه پیشین دارد، اما موارد جدید و بهتری را هم در خود جای داده تا یک تجربه جدید را هم ارائه دهد. مبارزات بازی به‌لطف استفاده از سلاح‌های مختلف، متنوع است و بازیکنان می‌توانند با سوییچ کردن بین سلاح‌های مختلف، شیوه‌های مبارزه‌ای متفاوتی را تجربه کنند یا اینکه تنها با یک سلاح، بازی را به اتمام برسانند، بدون اینکه حتی از نبردها و مکانیسم‌های آن خسته شوند. 

انجام Leap of Faith در دل یک حفره آب در Assassin

طراحی منحصربه‌فرد هر مهارت حس و حال جالبی به نبردها بخشیده است و حسابی کمک حال بازیکن خواهند بود

استفاده از مهارت‌های قابل اجرا نقش مهمی در جذابیت نبردها ایفا کرده است. تیم سازنده از دو شورتکات چهارتایی برای مهارت‌های قابل استفاده ایوور استفاده کرده است. بازیکنان در طول گشت‌و‌گذار خود در جهان بازی می‌توانند مهارت‌های قابل استفاده را در قالب آیتم‌های جمع‌آوری به‌دست آورده و از آن‌ها استفاده کنند. طراحی متنوع و منحصربه‌فرد هر یک از این مهارت‌ها موردی است که به‌خوبی سیستم مبارزات مخاطب را شکل می‌دهد. همچنین درخت مهارت‌ها نقش بسیار مهمی را در گیم‌پلی بازی و قدرت ایوور ایفا می‌کند.

بازی‌هایی مثل Path of Exile، دارای سیستم ارتقای کاملا Passive هستند که به‌صورت بسیار گسترده‌ای در اختیار کاربران قرار می‌گیرد و هر شاخه، یک ویژگی مهم و اصلی دارد که توسط سایر ویژگی‌ها احاطه شده است. درواقع این نوع ساختار را می‌توان همانند یک تار عنکبوت بسیار بزرگ درنظر گرفت. یوبیسافت در والهالا به‌سراغ این چنین سیستمی رفته است. مهارت‌های Passive این نسخه ابتدا بازیکن را به سه بخش مختلف هدایت می‌کند. ازاین‌رو می‌توانید مخفی‌کاری، مسافت شلیک تیر کمان یا ضربات فیزیکی خود را ارتقا دهید و سپس، به‌واسطه‌ی رابط‌های مختلف آن‌ها را به هم وصل کنید.

طراحی ضعیف آتش در Assassin

وجود این چنین سیستمی زمانی تاثیر گذار است که بتواند تاثیر مستقیمی روی شیوه مبارزه و قدرت قهرمان بازی داشته باشد. به‌عبارتی خرید هر مهارت Passive باید بتواند شما را به مرور زمان قوی‌تر کند و این مورد دقیقا در Assassin’s Creed: Valhalla رعایت شده است. همچنین نیازی نیست که نگران خریدهای اشتباه خود باشید و هر زمان که خواستید می‌توانید تمامی امتیازهای داده شده به مهارت‌های Passive را ریست کرده و از اول آن‌ها را خریداری کنید. کسب امتیاز هم بدین صورت است که باید مراحل اصلی، فرعی و سایر فعالیت‌های بازی را انجام دهید و XP کسب کنید. با رسیدن XP به سطح مورد نظر، امتیاز برای خرید مهارت‌های Passive را کسب خواهید کرد.

نحوه شروع یک غارت و ادامه پیدا کردن روند آن به‌خوبی حس و حال نبردهای وایکینگی را القا می‌کند

گیم‌پلی بازی فقط به مراحل اصلی و فرعی ختم نمی‌شود و فعالیت‌های مختلفی برای بازیکنان درنظر گرفته شده است. از پیدا کردن آیتم‌های مخفی گرفته که بعضی از آن‌ها شامل کسب لباس و مهارت‌های قابل استفاده جدید می‌شود تا غارت کردن محیط‌های مشخص شده روی نقشه بازی، هرکدام جذابیت‌های خاص خود را دارند. بااین‌حال غارت کردن را می‌توان مهم‌ترین فعالیت فرعی Assassin’s Creed: Valhalla دانست. یکی از بُعدهای گیم‌پلی والهالا این است که قبیله خود را گسترش دهید. این گسترش به‌واسطه‌ی ساخت پایگاه‌های مختلف و ارتقای آن‌ها انجام می‌شود.

ازگارد در بازی Assassin

ازاین‌رو برای انجام این کار نیاز به متریال‌های مورد نظر دارید و کسب آن‌ها، به‌واسطه‌ی غارت کردن محیط‌های مشخص شده روی نقشه بازی انجام می‌شود. نحوه شروع یک غارت و ادامه پیدا کردن روند آن به‌خوبی حس و حال نبردهای وایکینگی را القا می‌کند و تجربه‌ی بسیار سرگرم کننده و متفاوتی نسبت به مراحل اصلی را در اختیار کاربران قرار می‌دهد. مراحل اصلی در نوع خود درگیر کننده و جذاب طراحی شده‌اند، اما مأموریت‌های فرعی، بااینکه بعضی از آن‌ها ساختار فرهنگی و عقیدتی آن زمان را نشان می‌دهد، اما آن‌چنان تجربه‌ی قابل قبولی، همانند مراحل اصلی و غارت‌ها، را در اختیار مخاطب قرار نمی‌دهند.

بااین‌حال بزرگ‌ترین مشکل اسسینز کرید: والهالا در بخش گیم‌پلی، هوش مصنوعی بسیار ضعیف آن است. در اکثر مواقع که قصد مخفی‌کاری دارید، با موارد خنده‌دار و ضعیفی از این حیث روبه‌رو خواهید شد که باگذر زمان به تجربه‌ی شما لطمه وارد می‌کند. حتی بازیکنان می‌توانند درجه سختی هوش مصنوعی بازی را هم تغییر دهند و قرار دادن روی آخرین درجه ممکن هم نمی‌تواند مشکل این بخش را حل کند.

ایوور در کنار راندوی در Assassin

از نظر بصری، Assassin’s Creed: Valhalla زیبا و چشم نواز است. نورپردازی و افکت‌های حاصل از آن به‌خوبی بازیکن را مجاب می‌کند که در بعضی از مناطق، تنها سر جای خود ایستاده به مناظر خیره شوند. این در حالی است که بعضی از طراحی‌ها و همچنین موارد فنی، بزرگ‌ترین و سنگین‌ترین ضربه را به Assassin’s Creed: Valhalla وارد کرده‌ است. طراحی و افکت‌های حاصل از آتش و بافت‌ها در بعضی از مناطق، کیفیت مناسبی ندارند و همانند یک بازی نسل هشتمی نیستند. این درحالی است که تیم سازنده در طراحی چهره یا کاراکترها کار خود را به خوبی انجام داده است.

عدم پولیش کردن بازی باعث شده تا باگ و گلیچ بخشی از گیم‌پلی بازی باشد

ازطرفی وجود مشکلات فنی متعدد، مانع از این می‌شود که لحظات خوبی را در Assassin’s Creed: Valhalla سپری کنید. درگوشه و کنار بازی باگ‌ها و گلیچ‌های متعددی را مشاهده خواهید کرد. ترکیب این دو مورد با هوش مصنوعی ضعیف والهالا می‌تواند به یک کابوس عذاب‌آور برای هر بازیکنی تبدیل شود. مشکل این است که مشکلات فنی تنها به چند مرحله یا مأموریت ختم نمی‌شود. به‌عبارتی اصلا با مشکلاتی با ساختار تصادفی روبه‌رو نیستیم و عدم پولیش کردن بازی باعث شده تا باگ و گلیچ بخشی از کلیت ساختار بازی باشد.

مخفی کاری در بازی Assassin

درکنار موارد ذکر شده، کرش کردن‌ را هم اضافه کنید. بعضی وقت‌ها هم امکان دارد در وسط مراحل وارد باگ و گلیچ‌هایی شوید که تنها راه درست شدن آن‌ها، بارگذاری مجدد بازی یا آخرین چک پوینت و همچنین مرحله مورد نظر است. سری Assassin’s Creed همیشه در زمینه موسیقی تجربه‌ی خوبی را ارائه کرده است و نسخه Valhalla هم از این قاعده مستثنا نیست. زمانی‌که در حال سوار کاری، بالا رفتن از کوه و مناطق مشابه و همچنین نبردها هستید، موسیقی‌های مختلفی به گوش می‌رسد. همچنین به هنگام استفاده از کشتی خود هم می‌توانید به خدمه‌ها دستور دهید تا یک ترانه را بخوانند. این موارد کنار هم سبب می‌شود تا حس و حال آن دوران به‌خوبی القا شود.

استودیو یوبیسافت مونترال سعی کرده به واسطه‌ی داستان‌های اساطیری نورس و نبرد دانمارکی‌ها با شاه آلفرد، یک داستان سرگرم کننده را روایت کند و در این راه موفق بوده است. همچنین از نظر گیم‌پلی هم Assassin’s Creed: Valhalla تجربه‌ی خوبی را ارائه می‌دهد، اما متاسفانه موارد فنی و تکنیکی حسابی به بازی آسیب رسانده است. Assassin’s Creed: Valhalla بازی خوبی است، اما نه برای روز عرضه و شاید چند ماه دیگر، زمان مناسبی برای تجربه‌ی آن باشد. بااین‌حال اگر از هواداران دو آتیشه این مجموعه هستید و به باگ و گلیچ اهمیتی نمی‌دهید، والهالا گزینه‌ی مناسبی خواهد بود.

بررسی بازی روی پلی استیشن 4 صورت گرفته و کد آن هم توسط ناشر برای زومجی ارسال شده است.

 


اینستاگرام زومجی

تلگرام زومجی

 

بیشتر بخوانید:

تریلر Xbox All Access بازی های این سرویس را روی ایکس باک سری ایکس و اس نشان می‌دهد

تاریخ انتشار بازی Deathloop احتمالا مشخص شده است

قابلیت بازی بین پلتفرمی هفته آینده به Minecraft Dungeons اضافه می‌شود

منبع زومجی

Assassin's Creed: Valhalla

درست زمانی که مخاطبان انتظار داشتند که Assassin’s Creed نسل هشتم را با یک نسخه موفق پشت سر بگذارد، همه چیز برعکس شد و Assassin’s Creed: Valhalla آن چیزی نیست که کاربران منتظر آن بودند. داستان‌سرایی بازی جذابیت بالایی دارد و در انتها شاهد یک پایان بندی غافل‌گیر کننده هستیم. ازطرفی روایت داستانی شخصیت‌ها مورد دیگری است که بازیکن را درگیر می‌کند. جدا داستان و همچنین گیم‌پلی که یکی دیگر از بخش‌های مثبت والهالا به حساب می‌آید، این بازی از نظر فنی توده‌ای بزرگ از مشکلات مختلف است. ازاین‌رو تجربه Assassin’s Creed: Valhalla در اکثر اوقات همانند یک عذاب بسیار بزرگ است که اصلا قرار نیست شما را تنها بگذارد و در گوشه و کنار بازی به دفعات بسیار متعددی این مشکلات را مشاهده می‌کنید.
محمد صادق تواضعی

7.5

نقاط قوت

  • + داستان‌سرایی جذاب و درگیر کننده
  • + شخصیت پردازی خوب برای تمامی شخصیت‌ها به جز شاه آلفرد
  • + درخت مهارت‌های Passive کاربردی و تاثیر گذار
  • + مهارت‌های قابل استفاده منحصربه‌فرد
  • + نورپردازی‌های بسیار خوب
  • + موسیقی‌های گوش‌نواز

نقاط ضعف

  • - شخصیت پردازی آلفرد می‌توانست بهتر باشد
  • - باگ‌ها و گلیچ‌های متعدد و آزار دهنده
  • - طراحی نامناسب بعضی از بافت‌ها و افت‌های حاصل از آتش
  • - طراحی بسیار ضعیف هوش مصنوعی
  • ارشک پاک نعمت
  • ۰
  • ۰

سومین قسمت از سری Watch Dogs با وجود ایرادهای فنی پرتعدادش، نه‌تنها یک‌دنباله‌ی عالی برای این مجموعه، که به یکی از باکیفیت‌ترین ساخته‌های یوبیسافت در نسل هشتم تبدیل می‌شود. همراه بررسی زومجی باشید.

 

سال ۲۰۱۲ میلادی بود که شرکت فرانسوی یوبیسافت، کمپانی بزرگی که نامش با ساخته‌هایی به‌یادماندنی و الهام‌بخش مثل سری اسپلنترسل و اسسینز کرید گره خورده است، تولید یک سری جدید و اوریجینال با نام واچ داگز (Watch Dogs) را با پخش یک تریلر نفس‌گیر، اعلام کرد. تریلری که در E3 2012 پخش شد و آنقدر از منظر طراحی مرحله، جلوه‌های گرافیکی و فضای تیره‌/جدی داستانش، جذاب بود که انتظار برای انتشار ساخته‌ی نام‌برده را به یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا تبدیل می‌کرد. با وجود اینکه افت/داون‌گرید گرافیکی واچ داگز ۱ در نهایت به یک جنجال بزرگ در دنیای گیم تبدیل شد اما، داستان جذاب کنار ارائه‌ی نوعی جدید و خاص از طراحی مرحله در میان شوترهای Open World، مسیر پرواز و اوج گرفتن پرنده‌ی نوزاد یوبیسافت را هموار کرد.

پس از نسخه‌ی اول سری واچ‌داگز، دومین قسمت از آن در هشتمین نسل از سرگرمی‌های ویدیویی عرضه شد. دنباله‌ای که بر خلاف قسمت قبل، فضایی تاریک و سنگین را ارائه نمی‌کرد اما از منظر گیم‌دیزاین آنقدر سرگرم‌کننده بود که هم گیمرها، هم منتقدان و هم سران یوبیسافت را به تولید نسخه‌ی بعدی، راضی کند. پس از قسمت دوم، حالا نوبت به دنباله‌ی آن رسیده. واچ‌داگز لیجن (Watch Dogs_Legion) نام سومین نسخه از این مجموعه است. اثری که برخلاف نسخه‌های قبلی به‌خصوص نسخه‌ی اول، با سروصدای کمتر تولید و تبلیغ شد.

سومین نسخه از سری واچ‌داگز در زمانی عرضه می‌شود که ساخته‌های Open World کمپانی یوبیسافت از منظر تنوع محتوایی و ساختاری، مورد انتقاد گیمرها و بازیکنان قرار می‌گرفتند. لیجن اما در این میان، با یک ایده‌ی تازه می‌خواهد پا به میدان بگذارد. ایده‌ای جسورانه و بلندپروازانه که پیشتر، سابقه‌ی اجرای موردی شبیه به آن، در هنر هشتم ثبت نشده بود. سوال اصلی اینجاست که آیا یوبیسافت با واچ‌داگز لیجن بالاخره آن ساخته‌ی جهان‌_آزاد، «یوبیسافتی» و خوش‌ساختی که گیمرها از این کمپانی انتظار دارند را می‌تواند به آن‌ها پیشکش کند و مهم‌تر از آن، آیا این کمپانی در اجرای ایده‌ی محوری Watch Dogs Legion که در نگاه اکثر گیمرها به امری غیرممکن شباهت داشت، موفق شده است یا خیر؟ همراه زومجی باشید که در این بررسی، به تمامی پرسش‌های مطرح‌شده، پاسخ داده‌ایم.

 

دانلود از آپارات | تماشا در یوتیوب

 

 

داستان بازی «واچ‌داگز لیجن» در آینده‌ای نه‌چندان دور جریان پیدا می‌کند. سیستم‌‌عامل همه‌کاره‌ی CtOS که پیشتر در شهرهای شیکاگو و سان‌فرانسیکو متولد شد و رشد کرد، حالا به یک نظام جهانی تبدیل شده که هر شهری از هر کشور دنیا، برای اینکه مردمانش را زیر نظر بگیرد، آن را در قلب تمامی ساختارهایش می‌کارد و صدالبته با این کار، پای بذر فساد، جرایم اجتماعی، قتل‌ها، دزدی‌های عظیم و بیشتر، کود می‌ریزد! در واچ داگز لیجن، به لندن سفر می‌کنیم و در متن حوادثی قرار می‌گیریم که CtOS در لندن برپا کرده است. اگر از دنبال‌کنندگان دنیای سری واچ‌داگز باشید، احتمالا می‌دانید که CtOS و شرکت سازنده‌اش یعنی کمپانی بلوم (Blum) همیشه زیر نظر گروهی موسوم به ددسک (Ded SEC) بوده‌اند. ددسک مثل یک سایه، CtOS را دنبال می‌کند و چه از زمان ایدن پیرس و مارکوس هالووی چه در دوره‌ای که لندن به میزبان CtOS تبدیل شده، گروه ددسک در صف اول مقابله با این نظام سازمان‌یافته، حاضر شده است.

واچ‌داگز لیجن داستان لندنی را روایت می‌کند که در شرف یک خیزش مردمی قرار دارد. یک خیزش همه‌جانبه که تحت تاثیر نفوذ CtOS شکل گرفته و گروه ددسک هم در متن آن حاضر است. در میان تمامی این شلوغی‌ها اما، یک گروه مرموز موسوم به «زیرو دِی» (Zero Day) وارد میدان می‌شود و با برپا کردن چند انفجار مهیب در پارلمان و نقاط شلوغ لندن، ضمن به بار آوردن یک فاجعه‌ی انسانی و تبدیل شدن به تهدید شماره‌ی یک انگلستان، گروه دد سک را به‌عنوان دشمنان درجه‌ی یک مردم بریتانیا، اعلام می‌کند و با این کار، علاوه بر ضعیف کردن شورش مردم بریتانیا، یک حاشیه‌ی امن را برای CtOS پدید آورده و برای تصاحب این سیستم پرنفوذ و تاثیرگذار و در پایان، برای حکومت بر بریتانیا، خیز برمی‌دارد.

نمایی از شهر لندن در بازی Watch Dogs Legion

پس از خرابکاری‌های بزرگ Zero Day و گرفته شدن انگشت اتهام به سمت گروه دد سک، تمامی اعظای این گروه کشته یا دستگیر می‌شوند. به‌جز دختری با نام سبین (Sabin) که با همکاری یک هوش‌مصنوعی رده‌بالا موسوم به «بَگلی»، تلاش می‌کنند تا با سرپا کردن گروه ددسک، مقابله با Zero Day را ادامه بدهند و شورش مردم انگلستان را به نتیجه برسانند. «زیرو دی» اما تنها تهدید شهر لندن نیست. چرا که پس از شروع فعالیت این گروه، جناح‌های سیاسی و نظامی دیگر هم برای به‌دست آوردن قدرت در لندن، وارد گود می‌شوند تا لندن به یک میدان جنگ تبدیل شود!

داستان Watch Dogs Legion کیفیت بالایی دارد. حجم محتوای داستان بازی برای یک اثر شوتر/ماجرایی Open World کاملا مناسب است و هر یک از شخصیت‌های منفی بازی هم به‌نسبتی عادلانه، داستان بازی را تحت تاثیر قرار می‌دهند؛ به‌طوری که نه از مسیر اصلی دور شوید و نه روند آن شما را کسل بکند. هر یک از کاراکترهایی که وارد داستان بازی می‌شوند، پرداخت خاص خودشان را دارند و اهداف و انگیزه‌هایی که دارند، شما و تیم دد سک را درگیر می‌کنند. پستی‌وبلندی‌های روایت اثر با گره‌گشایی‌ها و پیچش‌های خاصی که دارد، بسیار خوب، حساب‌شده و غافل‌گیرکننده پیش می‌رود؛ روندی که گیمر را تا آخرین لحظه، به‌دنبال خودش می‌کشاند.

اتمسفرسازی بسیار خوب کنار روایت جذاب، چندشاخه، حساب شده و درگیرکننده، داستان واچ‌داگز لیجن را به یکی از نقاط قوت آن تبدیل می‌کند.

تصویری از منوی انتخاب اپراتور در بازی Watch Dogs Legion

تبدیل شدن شهروندان لندن به قهرمانان بازی، نه‌تنها گیم‌پلی و داستان بازی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و از هر دو جهت توجیه می‌شود؛ بلکه مفهوم NPC (کاراکتر غیرقابل بازی) را هم دست‌خوش تغییر می‌کند

در داستان Watch Dogs Legion، هیچ قهرمان یا شخصیت اصلی از پیش تعیین‌شده‌ای وجود ندارد. این شما هستید که شخصیت اصلی داستان را از میان مردم شهر لندن انتخاب می‌کنید. در همین ابتدای کار باید خیالتان را راحت کنم و به‌شما بگویم که یوبیسافت ایده‌ی تبدیل کردن NPC‌های بازی به قهرمانان آن را به‌بهترین شکل ممکن اجرا کرده است. ایده‌ای جسورانه که بسیار دور از ذهن و غیرقابل اجرا به‌نظر می‌رسید اما به شکلی حساب‌شده و دقیق، در دل مکانیک‌های داستانی و گیم‌پلی بازی رخنه می‌کند و باعث می‌شود تا گیمر بیشتر از قبل خودش را در متن تمامی رخ‌دادهای بازی، حس کند.

با قدم زدن در خیابان‌های لندن، می‌توانید سوژه‌های خود را از میان مردم این شهر،‌ بررسی کنید و اگر از مهارت‌ها و توانایی‌های این افراد رضایت داشتید، آن‌ها را به تیم خود اضافه می‌کنید. ایده‌ی تبدیل شدن شهروندان لندن به قهرمانان داستان بازی، هم از منظر روایی و هم از منظر ساختار گیم‌پلی، کاملا با شالوده‌ی Watch Dogs Legion هم‌راستا است. این بازی داستان یک انقلاب مردمی و یک شورش مدنی را روایت می‌کند. با خودتان یک لحظه فکر کنید که در یک انقلاب اجتماعی، شخصیت اصلی و قهرمانان داستان چه کسانی هستند؟ بله؛ شهروندان و انبوهی از مردمان عادی. افرادی که در عین قهرمان بودن، خیلی راحت‌تر از چیزی که فکرش را بکنید ممکن است کشته شوند و از آن‌ها به عنوان تلفات یک جنبش بزرگ یاد شود. در واچ‌داگز لیجن مرگ کاراکتر تحت کنترل شما، به‌معنی حذف دائمی او از روند بازی/داستان خواهد بود. مرگی که شاید ساده‌تر از چیزی که فکرش را بکنید، رخ می‌دهد و کاراکتر شما را برای همیشه حذف می‌کند (البته که می‌توانید بازی را بدون حالت Permadeath تجربه کنید). بدین ترتیب، یوبیسافت در واچ‌داگز لیجن توانسته به آفرینش سیستمی دست بزند که چه قسمت آغازین چرخه‌اش (به‌خدمت‌گیری NPC/پروتاگونیست) چه ادامه و پرداخت آن (تبدیل شدن NPC به قهرمان داستان و انجام دادن ماموریت‌ها) و چه نقطه‌ی پایانی‌اش (مرگ دائمی NPC/پروتاگونیست) همگی از منظر داستان - گیم‌پلی توجیه می‌شوند؛ موردی که نشان می‌دهد یوبیسافت چقدر برای خلقت آن وقت گذاشته و میوه‌ی تمامی این تلاش‌ها، شکل‌گیری یک هارمونی واقعا جذاب است.

سواری گرفتن از پهپادهای باری در Watch Dogs Legion

تناسب رعایت‌شده میان حجم نقشه و تعداد و تنوع فعالیت‌های موجود در آن، به‌شکل‌گیری روندی مفرح و سرگرم‌کننده در Watch Dogs Legion منجر شده است

گشت‌وگذار در لندن، انجام دادن فعالیت‌های جانبی، پیدا کردن اپراتورهای مناسب برای تیم ددسک و انجام دادن ماموریت‌های اصلی، ساختار کلی گیم‌پلی بازی را شکل می‌دهند. یوبیسافت برعکس مسیری که برای طراحی مراحل آثار (Open World) اخیر خود پیش گرفته بود، حالا با یک نقشه‌ی نه‌چندان عظیم اما پرشده از فعالیت‌های متنوع و سرگرم‌کننده، سراغ گیمرها آمده است. شهر لندن در بازی واچ‌داگز لیجن به چند منطقه‌ی مختلف تقسیم شده است. مناطقی که هر کدام، فعالیت‌هایی خاص را در خودشان جای داده‌اند. تفاوت فعالیت‌های موجود در محله‌های مختلف لندن و تنوعی که هر یک از این فعالیت‌ها دارند، روند سومین قسمت از سری واچ‌داگز را بسیار جذاب، مفرح و متنوع کرده است.

لندنی که بسیار زیبا طراحی شده و رانندگی در کوچه‌پس‌کوچه‌های آن، چه در روز و چه در زیر لامپ‌های رنگارنگش، واقعا لذت‌بخش است. البته که یوبیسافت حالا به یک استاد در امر آفرینش محیط‌های شهری Open World تبدیل شده و تجربه‌ی معماری لندن ویکتوریایی (در Assassin's Creed Syndicate) به خلقت لندن واچ داگز لیجن، کمک شایانی کرده است. پس از تکمیل فعالیت‌های موجود در هر منطقه، یک ماموریت به‌خصوص در دسترس شما قرار می‌گیرد که تکمیل آن، یک اپراتور ویژه را به تیم شما اضافه می‌کند. مراحلی که انجام دادنشان به پیوستن یک اپراتور ویژه به تیم شما می‌انجامد، روند به‌شدت جذاب و متنوعی دارند. به‌طوری که برخی از آن‌ها، از منظر ساختاری، حتی بهتر از مراحل اصلی/داستانی طراحی شده‌اند! در نتیجه، انجام دادن فعالیت‌های جانبی در شهر، پاداش خوبی را برایتان به‌ارمغان می‌آورد. از ارسال کالاهای پستی و مشت‌زنی در باشگاه‌های شبانه گرفته تا هک سرورهای مرکزی CtOS، تسخیر کمپ دشمنان، قتل یک شخص به‌خصوص و بیشتر، همگی از مواردی هستند که ضمن اجرای موفق فرمول همیشگی یوبیسافت در تولید محتوای آثار Open World، عنصر تنوع را به‌رگ‌های پیکره‌ی ساختاری واچ‌داگز لیجن تزریق می‌کنند.

کاراکتر بازی Watch Dogs درحال مبارزه با چند خلافکار

یوبیسافت با «واچ‌داگز لیجن» ثابت می‌کند که هنوز هم می‌تواند با پیاده‌سازی درست ساختار آشنای بازی‌های Open World خود، به آفرینش آثار سرگرم‌کننده و درجه یک از این سبک، دست بزند

فعالیت‌هایی که در طول بازی انجام می‌دهید اما، ممکن است به یک‌سری درگیری مرگبار ختم شوند. نبردهای بازی از راه‌های مختلفی قابل پیگیری هستند. نه‌تنها مبارزات، بلکه تمامی مراحل واچ‌داگز لیجن به‌شکلی طراحی شده‌اند که بسته به نوع مهارت اپراتور شما، می‌توانید آن‌ها را از راه‌های متنوعی انجام بدهید. مبارزات هم از این قائده مستثنی نیستند. اگر اپراتور شما یک مشت‌زن حرفه‌ای است، می‌توانید نبردها را وارد فاز تن‌به‌تن بکنید. اگر اپراتور شما یک هکر است، حتی بدون اینکه از ماشین خود پیاده شوید، می‌توانید انواع پهپادها و ربات‌های عنکبوتی را به منطقه‌ی دشمن فرستاده و دمار از روزگارشان دربیاورید. حتی می‌توانید پهپادهای دشمن و اسلحه‌های اتوماتیک آن‌ها را به شکلی هک کنید که برعلیه صاحبان خود فعالیت کنند و از درون، سیستم خود را از متلاشی کنند. اگر اپراتور شما در استفاده از سلاح‌ها مختلف مهارت داشته باشد، می‌توانید به‌صورت مستقیم به دل دشمن بزنید و از همان درب ورودی، کشتار را آغاز کنید! وجود سیستم عضوگیری در کنار تنوع بالای مهارت NPCها، نه‌تنها ارزش تکرار بازی را به‌شدت بالا برده است، بلکه کاری کرده تا برای انجام هر مرحله، انتخاب‌های پرتعدادی را در مقابل خود ببینید و بازی را دقیقا به شکلی که دوست دارید، جلو ببرید.

گشت‌وگذار در شهر لندن با هندلینگ بسیار خوب اتوموبیل‌ها و وسایل نقلیه‌ی موجود در بازی همراه شده است. این موضوع در کنار معماری بسیار خوب شهر، تجربه‌ای شدیدا جذاب و مفرح از گشت‌وگذار در لندن را برای گیمر ترتیب می‌دهد. متاسفانه به‌دلیل ضعف هوش مصنوعی به‌خصوص هوش مصنوعی نیروهای پلیس، شاهد هیچ تعقیب‌وگریز خاصی در بازی نیستیم چرا که حتی در سخت‌ترین درجه‌ی سختی بازی، نیروهای پلیس به‌سادگی از خیر شما می‌گذرند و فرصت شکل‌گیری یک تعقیب‌وگریز هیجان‌انگیز در شهر و در پی آن، استفاده‌ی صد درصدی از تمامی پتانسیل‌های سیستم رانندگی و هندلینگ اتوموبیل‌ها، از دست می‌رود. بازی در کل در بخش هوش مصنوعی، مشکل‌دار ظاهر می‌شود و اگر بخواهیم ایرادهای ساخته‌ی جدید را فهرست کنیم، ضمن پرداختن به موارد تکنیکی که جلوتر سراغشان می‌رویم، از ایراد هوش مصنوعی بازی نباید غافل شویم.

مثل قسمت‌های قبلی سری واچ‌داگز، در این قسمت هم با یک سیستم شخصی‌سازی پرجزئیات و گسترده طرف هستیم. «واچ داگز لیجن» در زمینه‌ی شخصی‌سازی، مثل مبارزات و انتخاب نحوه‌ی پیش‌روی در مراحل، آزادی عمل بالایی را به گیمر می‌دهد. موردی که باعث می‌شود بازیکن هرچه بیشتر و بهتر با کاراکتری که کنترلش می‌کند، ارتباط برقرار کرده و در تجربه‌ی بازی غرق شود. به‌منظور نمایش بهتر تاثیرات افعال بازیکن روی جهان بازی، محیط واچ داگز لیجن گاهی اوقات مواردی را به‌شما نمایش می‌دهد که از طریق آن‌ها می‌توانید تاثیرات اعمال خود بر شهر را مشاهده کنید. گاهی اوقات پیش می‌آید که با شهروندی روبه‌رو می‌شوید که در توضیحات دیتابیس کاراکتر او، تصادف با شما (حین رانندگی) و مصدومیت ناشی از آن ثبت شده است. گاهی اوقات ممکن است با یکی از اپراتورهای گروهتان که در خیابان مشغول است، مواجه بشوید. گاهی اوقات می‌توانید بستگان اپراتورهای تیم خود (مثل پدر، مادربزرگ، نامزد و بیشتر) را در خیابان ملاقات کرده و با آن‌ها تعامل داشته باشید. گاهی اوقات حتی پیش می‌آید که اپراتورهای تیم شما توسط نیروهای پلیس یا شبه‌نظامی‌های حاضر در لندن، گروگان گرفته شوند و اینجاست که باید برای آزادی آن‌ها تلاش کنید. مواردی که در کنار هم، باعث می‌شوند تا گیمر بیشتر از همیشه با محیط بازی ارتباط برقرار کند و با دیدن نتیجه‌ی رفتارها و افعالی که انجامشان می‌دهد، حضور در دنیای واچ داگز لیجن را حس کند. در کل باید گفت که یوبیسافت در پیاده‌سازی یک گیم‌پلی مفرح و سرگرم‌کننده، موفق ظاهر شده است. سیستم جدید بازی با محوریت NPCها و تبدیل کردن آن‌ها به قهرمانان داستان، بهتر چیزی که انتظار می‌رفت،‌ جواب داده و هم در بخش داستانی و هم در بخش گیم‌پلی، مواردی جذاب را پیشکش گیمرها می‌کند. یوبیسافت با واچ‌داگز لیجن نشان می‌دهد که هنوز هم می‌تواند از پس تولید بازی‌های Open World درجه یک و سرگرم‌کننده، بربیاید و اگر یک‌سری ایراد جزئی در هوش‌مصنوعی وجود نداشت، به‌گیم‌پلی بازی هم می‌توانستیم نمره‌ی کامل را بدهیم.

 

اعضای گروه دد سک در کنارهم در بازی Watch Dogs Legion

بازی از منظر بصری، واقعا مشکل‌دار است و شاید ناامیدتان بکند. جلوه‌های صوتی، موزیک و صداگذاری واچ داگز لیجن اما بسیار باکیفیت کار شده‌اند

برعکس گیم‌پلی و داستان، ساخته‌ی جدید یوبیسافت در قسمت بصری/فنی، هیچ حرف خاصی برای گفتن ندارد. برخلاف گیم‌پلی که یوبیسافت برای طراحی آن تصمیم گرفت تا اشتباهات گذشته‌اش را تکرار نکند، این کمپانی فرانسوی در بخش گرافیک اما چنین مسیری را دنبال نکرده و عملکردی ناامیدکننده را ثبت می‌کند. واچ‌داگز لیجن از منظر بصری، هرگز در حد اثری ظاهر نمی‌شود که در آخرین سال از هشتمین نسلِ سرگرمی‌های ویدیویی منتشر می‌شود. وجود بافت‌های کم‌کیفیت، دیر لود شدن بافت‌ها، گلیچ‌های پرتعداد و موثری که شما را به از اول لود کردن مراحل وادار می‌کنند و کرش کردن‌ها و بیرون پریدن‌های پی‌در پی از بازی، ضعف تکنیکی و اساسی بازی را گوشزد می‌کنند. در زمان تجربه‌ی بازی گاهی اوقات به این فکر می‌کردم که شاید تمامی این ایرادها برای نسخه‌ای باشد که برای منتقدان ارسال شده و در روز انتشار،‌ یوبیسافت با یک آپدیت تمامی این ضعف‌ها را بطرف کند. در ادامه، یوبیسافت هم این موضوع را تایید کرد و گویا با یک آپدیت پر و پیمان در روز عرضه یعنی ۳۰ اکتبر، مشکلات فنی بازی را حل کند. البته این را هم باید گفت که ایرادات گرافیکی بازی به‌اندازه‌ای نیست که مثل Assassin's Creed Unity تمامی سیستم‌های اثر زیر سوال برود و پتانسیل‌هایش را خراب کند.

واچ‌داگز لیجن از حیث صداگذاری، دوبله و موسیقی اما یک ساخته‌ی عالی است. یکی از نگرانی‌هایی که پیرامون بازی وجود داشت، این بود که سیستم تبدیل شدن NPCها به شخصیت‌های اصلی بازی، به دوبله‌ی اثر ضربه وارد کند و تجربه‌ی بازی را زیر سوال ببرد. یوبیسافت با آگاهی از این موضوع، روی دوبلاژ تک تک NPCهای موجود در بازی وقت گذاشته است و دوبله‌ی بازی را به‌گونه‌ای شکل داده که هر NPC، بتواند تمامی دیالوگ‌های موجود در سراسر بازی (کات‌سین‌ها، مکالمه‌ها و بیشتر) را پوشش بدهد. کاراکترهایی که بازی را با آن‌ها پیش می‌برید، هر یک با گویش‌ خاصی صحبت می‌کنند. ممکن است اپراتوری را همراه خود داشته باشید که با گویش لیورپولی، اسکاتلندی، ایرلندی یا آفریقایی-بریتانیایی تکلم کند! هیچ ۲ اپراتوری را نمی‌توانید پیدا کنید که یک خط از دیالوگ را کاملا با یک لحن و یک گویش ثابت و مشابه ادا بکند. اپراتورهای شما نه‌تنها با گویش‌های مختلفی و خاص خود صحبت می‌کنند، بلکه در طول مکالمه از تکه‌کلام‌های خاص خود هم استفاده می‌کنند. تکه‌کلام‌هایی که در طول تجربه‌ی بازی با آن اپراتور خاص، به امضای آن کاراکتر و قسمتی از شخصیت‌پردازی‌اش تبدیل می‌شوند. کاراکترهایی که در ابتدای شاید یک NPCی ساده به‌نظر برسند اما در ادامه‌ی بازی و در ساعات پایانی، به‌اندازه‌ای با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنید که پس از اتمام بازی، دلتان برایشان تنگ خواهد شد! بازی از منظر آفرینش موسیقیایی نیز بسیار باکیفیت است. چه موزیک‌های اوریجینال بازی و چه موزیک‌هایی که در رادیو پخش می‌شوند، همگی تنوع بسیار خوبی دارند و به‌بهترین شکل ممکن، روی فضاسازی بازی سوار می‌شوند.

در پایان باید گفت که واچ‌داگز لیجن، یک بازی واقعا خوب، سرگرم‌کننده و خوش‌ساخت است؛ اثری که حتی ایرادات فنی پرتعدادش هم نمی‌توانند جلوی سرگرم‌کنندگی و کیفیت کلی آن را بگیرند. یوبیسافت با این بازی نشان می‌دهد که نه‌تنها می‌تواند از پس تولید بازی‌های Open World باکیفیت و درجه‌ی یک بربیاید، بلکه همچنان به استقبال اجرای ایده‌های جسورانه می‌رود و هنوز هم می‌تواند از پس آن‌ها بربیاید. واچ‌داگز لیجن با ارائه‌ی یک داستان جذاب و هیجان‌انگیز، کنار پیشکش کردن گیم‌پلی اوپن‌ورلد عالی که دست شما را برای انجام هرکاری باز می‌گذارد، نه‌تنها به یک دنباله‌ی عالی برای سری واچ‌داگز، بلکه به یکی از برترین ساخته‌های یوبیسافت در نسل هشتم تبدیل می‌شود. اثری که حدود ۴۰ ساعت و شاید هم بیشتر  شما را سرگرم و با خود درگیر می‌کند. یک بازی باکیفیت که ارزش وقت گذاشتن و برچسب ۶۰ دلاری‌اش را دارد.

(بررسی Watch Dogs Legion روی کنسول پلی استیشن 4 صورت گرفته است. کد بازی توسط ناشر در اختیار زومجی قرار گرفته است.)

 


اینستاگرام زومجی

تلگرام زومجی

 

بیشتر بخوانید:

تریلر Xbox All Access بازی های این سرویس را روی ایکس باک سری ایکس و اس نشان می‌دهد

تاریخ انتشار بازی Deathloop احتمالا مشخص شده است

قابلیت بازی بین پلتفرمی هفته آینده به Minecraft Dungeons اضافه می‌شود

منبع زومجی

Watch Dogs Legion

بازی Watch Dogs Legion نه‌تنها یک دنباله‌ی عالی برای سری واچ‌داگز، بلکه یکی از بهترین مخلوقات یوبیسافت در نسل هشتم محسوب می‌شود. یوبیسافت با درس گرفتن از اشتباهات گذشته توانسته تجربه جهان‌باز با‌کیفیتی را در اختیارمان بگذارد. تازه‌ترین قسمت از سری واچ‌داگز با پرداختن به یک خیزش مَدنی در شهر لندن که حالا از سیستم CtOS میزبانی می‌کند، به روایت داستانی هیجان‌انگیز، غافل‌گیرکننده و جدی دست می‌زند. داستانی که با گیم‌پلی گسترده‌ی بازی ترکیب می‌شود و یک معجون به‌شدت سرگرم‌کننده، جذاب و خوش‌ساخت را پدید می‌آورد. یوبیسافت با اجرای عالی ایده‌ی تبدیل کردن NPCهای بازی به شخصیت‌های اصلی آن، ضمن پدید آوردن یک تجربه‌ی به‌شدت متنوع با ارزش تکرار بالا، باعث شکل‌گیری یک هارمونی خاص می‌شود که تکه‌های پازل گیم‌پلی و روایت را کنار یکدیگر می‌چسباند. هرچند این بازی یوبیسافت هم از مشکلات فنی و باگ‌ها رنج می‌برد، اما کیفیت بخش‌های دیگرش آنقدر بالا است که ارزش تحمل کردن آن‌ها را داشته باشد.
علی گودرزی

8.5

نقاط قوت

  • + گان‌پلی عالی
  • + ارزش تکرار بسیار بالا
  • + دوبله‌ی عالی کاراکترها
  • + داستان جذاب و درگیرکننده
  • + انیمیشن‌های نرم و روان کاراکترها
  • + هندلینگ بسیار خوب وسایل نقلیه
  • + طراحی مراحل بسیار خوب که آزادی‌عمل زیادی هم به بازیکن می‌دهند

نقاط ضعف

  • - دیر لود شدن بافت‌ها
  • - کیفیت پایین بافت‌ها
  • - گلیچ‌های پرتعداد و موثر در روند تجربه بازی
  • - هوش مصنوعی ضعیف دشمنان به خصوص نیروهای پلیس
  •  
  • ارشک پاک نعمت